سعدی

سعدی

حکایت شمارهٔ ۶

شبی یاد دارم که یاری عزیز از در در آمد. چنان بیخود از جای بر جستم که چراغم به آستین کشته شد.

۲

سَریٰ طَیفُ مَن یَجلو بِطَلعَتِهِ الدُّجیٰ

شگفت آمد از بختم که این دولت از کجا

بنشست و عتاب آغاز کرد که: مرا در حال بدیدی چراغ بکشتی، به چه معنی؟

گفتم: به دو معنی: یکی آن که گمان بردم که آفتاب برآمد و دیگر آنکه این بیتم به خاطر بود:

۵

چون گرانی به پیش شمع آید

خیزش اندر میان جمع بکش

۶

ور شکر خنده‌ایست شیرین لب

آستینش بگیر و شمع بکش

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 240
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ ۱۲۵۹ هجری قمری » تصویر 98
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران » تصویر 81
گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال ۱۲۷۱ هجری قمری » تصویر 189
گلستان سعدی به خط کاتب سلطانی میر علی حسینی به سال ۹۷۵ هجری قمری در بخارا » تصویر 169
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج » تصویر 166
کلیات سعدی نسخهٔ ۱۰۳۴ هجری قمری » تصویر 150
گلستان به همراه بوستان در حاشیه » تصویر 149
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال ۱۱۳۵ هجری قمری » تصویر 208
برگهایی از نسخه‌های گلستان موزهٔ اسمیتسونیان » تصویر 13
گلستان به خط توسط عبداللطیف شروانى سال ۹۷۱ هجری قمری » تصویر 179
گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ ۹۸۰ هجری قمری » تصویر 203
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری » تصویر 162
گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال ۸۳۰ هجری قمری در هرات » تصویر 62
شرح گلستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 532

نظرات

user_image
رامین
۱۳۹۰/۱۰/۱۱ - ۰۴:۵۲:۱۰
چون گرانی به پیش شمع آید خیزش اندر میان جمع بکشور شکر خنده ایست شیرین لب آستینش بگیر و شمع بکشبیت دوم نوشته نشده استمنبع:پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
امین
۱۳۹۵/۱۱/۰۸ - ۰۴:۲۵:۲۱
گران در اینجا به معنوی رقیب استعمال شده اگر رقیبی گرد شمع (یار ) آمد اورا جلو جمع بکش و اگر یار شیرین زبانی بود او را نگاه دار و شمع را خاموش کن (تا ریزبین وی را نبینند )
user_image
۷
۱۳۹۵/۱۱/۰۸ - ۱۰:۴۹:۰۵
به قول بازیگران سریال "لیسانسه ها" شاد و پیروز باشید.
user_image
محمد
۱۳۹۶/۰۱/۰۷ - ۰۲:۳۳:۲۶
بهتر است بیت دوم : ( ور شکرخنده ایست شیرین لبآستینش بگیر و شمع بکش ) هم نوشته شود زیرا بدون آن مفهوم حکایت رسانده نمی شود
user_image
علی
۱۳۹۷/۱۰/۲۱ - ۲۱:۲۲:۵۴
سری طیف من یجلو بطلعته الدجیشبانه خیال کسی به خاطر آمد که با دیدار روی خودش تاریکی را برطرف می‌سازد
user_image
رامین پارسا
۱۳۹۸/۱۲/۲۱ - ۰۸:۱۳:۴۰
تفسیر شخصی بنده از دو بیت آخر این است:چون گرانی بپیش شمع آید/خیزش اندر میان جمع بکشدر برابر یار گران قدر (مثل خورشید) شمع رو خاموش کن چرا که وقتی خورشید هست چه نیازی به شمع هستور شکر خنده ایست شیرین لب/آستینش بگیر و شمع بکشو اگر یار زیبارو و خوش خنده بود آستین او را بگیر و شمع رو خاموش کن تا بدور از چشم بداندیش حسود باشید
user_image
یوسف سهرابی
۱۴۰۱/۰۵/۰۵ - ۱۰:۲۳:۱۱
چون گرانی به پیش شمع آمد، خیزش اندر میان جمع بکش ور شکرخنده ایست شیرین لب، آستینش بگیر و شمع بکش از آنجاییکه سعدی دارد برای شکستن چراغ و درنتیجه، خاموش کردنِ شمع توجیه می‌آورد، میتواند بدین سان معنا شود که اگر گران (یارِ نانیکو) پیشِ شمع آمد، برای اینکه چشمت به او نیافتد، هرچه سریعتر شمع را خاموش کن؛ و اگر یاری نیکو پیشِ شمع آمد، آستینش بگیر تا نگریزد و سپس شمع را خاموش کن تا با یکدیگر خلوتی کنید.