سعدی

سعدی

حکایت شمارهٔ ۷

یکی دوستی را که زمان‌ها ندیده بود گفت: کجایی که مشتاق بوده‌ام؟

گفت: مشتاقی به که ملولی.

۳

دیر آمدى اى نگار سرمست

زودت ندهیم دامن از دست

۴

معشوقه که دیر دیر بینند

آخر کم از آن که سیر بینند

شاهد که با رفیقان آید، به جفا کردن آمده است؛ به حکم آنکه از غیرت و مضادّت خالی نباشد.

۶

اِذا جِئتَنی فی رِفقَةٍ لِتَزورَنی

وَ اِن جِئتَ فی صلحٍ فَأنتَ مُحارِبٍ

۷

به یک نفس که بر آمیخت یار با اغیار

بسی نماند که غیرت وجود من بکشد

۸

به خنده گفت که من شمع جمعم ای سعدی

مرا از آن چه که پروانه خویشتن بکُشد؟

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 241
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ ۱۲۵۹ هجری قمری » تصویر 98
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران » تصویر 81
گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال ۱۲۷۱ هجری قمری » تصویر 189
گلستان سعدی به خط کاتب سلطانی میر علی حسینی به سال ۹۷۵ هجری قمری در بخارا » تصویر 169
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج » تصویر 167
کلیات سعدی نسخهٔ ۱۰۳۴ هجری قمری » تصویر 150
گلستان به همراه بوستان در حاشیه » تصویر 150
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال ۱۱۳۵ هجری قمری » تصویر 209
گلستان به خط توسط عبداللطیف شروانى سال ۹۷۱ هجری قمری » تصویر 180
گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ ۹۸۰ هجری قمری » تصویر 204
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری » تصویر 163
گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال ۸۳۰ هجری قمری در هرات » تصویر 62
شرح گلستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 533

نظرات

user_image
پریسا رضازادگان
۱۳۹۰/۱۱/۲۸ - ۱۴:۴۹:۴۷
قسمتی از حکایت نوشته نشده است ، اصل حکایت چنین است :::حکایت یکی دوستی را که زمانها ندیده بود گفت : کجایی که مشتاق بوده ام . گفت : مشتاقی به که ملولی. دیر آمدی ای نگار سرمستزودت ندهیم دامن از دستمعشوقه که دیر دیر بینندآخر کم از آنکه سیر بینند؟شاهد که با رفیقان آید به جفا کردن آمده است به حکم آنکه از غیرت و مضادّت خالی نباشداذا جئتنی فی رفقه لتزدرنیو ان جئت فی صلح فانت محارببه یک نفس که بر آمیخت یار با اغیاربسی نماند که غیرت وجود من بکشدبه خنده گفت که من شمع جمعم ای سعدیمرا از آن چه که پروانه خویشتن بکشد
user_image
علی
۱۳۹۷/۱۰/۲۱ - ۲۱:۳۳:۲۶
اذا جئتنی فی رفقه لتزدرنیو ان جئت فی صلح فانت محاربهرگاه در میان رفیقان به دیدار من آیی، اگرچه از در آشتی آمده باشی با من به جنگ آمده‌ای
user_image
بِنسینا persia۱۵۰۰@yahoo.com
۱۳۹۸/۱۱/۱۰ - ۱۶:۵۹:۳۰
اذا جئتنی فی رفقه لتزدرنی!!!!بعید میدونم چنین فعلی در عربی وجود داشته باشهحدس بنده اینه که فعل " تَزورُ" به معنای دیدن و ملاقات باشه !پس اینگونه احتمالا صحیحه : "اذا جئتنی فی رفقه لتزورنی"
user_image
رامین پارسا
۱۳۹۸/۱۲/۲۱ - ۰۸:۳۹:۴۹
نظر شخصی:بیک نفس که برآمیخت یار با اغیار/ بسی نماند گه غیرت وجود من بکشدحتی اگه یک لحظه هم یار(معشوق) با یک دیگران ببینم غیرت وجود مرا می کشدبخنده گفت که من شمع جمعم ای سعدی/ مرا از آن چه کع پروانه خویشتن بکشدیار(معشوق) با خنده به عاشق(سعدی) میگوید من مانند شمع هستم در میان جمع و برای این هستم که پروانه(مدعی عشق) خودش رو بکشه(عشق خود را ثابت کند)
user_image
جعفرزاده
۱۳۹۹/۰۲/۳۱ - ۰۴:۵۳:۵۱
در پایایان مصرع آخر اگه یک علامت سئوال بگذاریم معنی بیت می شود شمع بخنده (شوخی)میگه اگه پروانه خودش رو از عشق من بکشه بمن ربطی نداره.
user_image
عباس
۱۳۹۹/۱۰/۰۷ - ۰۲:۲۳:۳۶
بیت دوم باید اینگونه باشد:معشوقه که دیر دیر بینند/آخر به از آن که سیر بیننددر سایت نوشته شده: آخر کم از آن که سیر بینند