سعدی

سعدی

حکایت شمارهٔ ۸

یاد دارم در ایام پیشین که من و دوستی چون دو بادام مغز در پوستی صحبت داشتیم. ناگاه اتفاق مغیب افتاد.

پس از مدتی که باز آمد عتاب آغاز کرد که: در این مدت قاصدی نفرستادی.

گفتم: دریغ آمدم که دیدهٔ قاصد به جمال تو روشن گردد و من محروم.

۴

یار دیرینه مرا گو به زبان توبه مده

که مرا توبه به شمشیر نخواهد بودن

۵

رشکم آید که کسی سیر نگه در تو کند

باز گویم نه که کس سیر نخواهد بودن

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 242
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ ۱۲۵۹ هجری قمری » تصویر 98
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران » تصویر 82
گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال ۱۲۷۱ هجری قمری » تصویر 190
گلستان سعدی به خط کاتب سلطانی میر علی حسینی به سال ۹۷۵ هجری قمری در بخارا » تصویر 170
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج » تصویر 168
کلیات سعدی نسخهٔ ۱۰۳۴ هجری قمری » تصویر 150
گلستان به همراه بوستان در حاشیه » تصویر 150
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال ۱۱۳۵ هجری قمری » تصویر 209
گلستان به خط توسط عبداللطیف شروانى سال ۹۷۱ هجری قمری » تصویر 180
گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ ۹۸۰ هجری قمری » تصویر 204
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری » تصویر 163
گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال ۸۳۰ هجری قمری در هرات » تصویر 62
شرح گلستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 534

نظرات

user_image
علیرضا
۱۳۹۲/۰۱/۲۵ - ۰۵:۳۷:۴۸
بیت اول یار دیرینه مرا گو به زبان توبه ندهکه مرا توبه به شمشیر نخواهد بودن
user_image
علیرضا
۱۳۹۲/۰۱/۲۵ - ۰۵:۳۸:۴۸
مغیب به معنی دوری و غیبت
user_image
سجاد راد
۱۳۹۴/۰۸/۳۰ - ۱۰:۲۸:۴۶
موارد زیر براساس مقابله با گلستان سعدی، تصحیح مرحوم "غلامحسین یوسفی"، چاپ دهم، 1391، صفحه‌ی 137 ذکر می‌شه که تا به امروز بهترین و دقیق ترین تصحیح از گلستان شیخ هست:یاد دارم در ایام پیشین که من و دوستی...یوسفی: یاد دارم که در ایام پیشین من و دوستی...*ناگاه اتفاق مغیب افتاد.یوسفی: ناگاه اتفاق غیبت افتاد.*پس از مدتی که باز آمد عتاب آغاز کرد که...یوسفی: پس از مدتی باز آمد و عتاب آغاز کرد که...*رشکم آید که کسی سیر نگه در تو کندباز گویم نه که کس سیر نخواهد بودنیوسفی:یار دیرینه، مرا گو به زبان توبه مدهکه مرا توبه به شمشیر نخواهد بودنرشکم آید که کسی سیر نگه در تو کندباز گویم که کسی سیر نخواهد بودن
user_image
علیرضا
۱۳۹۷/۰۸/۱۶ - ۰۸:۱۶:۰۶
این شعر را مدتها پیش در جایی که دقیق در خاطرم نیست اینگونه دیدمرشکم آید که کسی سیر نظر در تو کندباز گویم که کسی سیر نخواهد بودن