سعدی

سعدی

حکایت شمارهٔ ۴

معلم کُتّابی دیدم در دیار مغرب ترشروی تلخ گفتار بدخوی مردم آزار گدا طبع ناپرهیزگار که عیش مسلمانان به دیدن او تبه گشتی و خواندن قرآنش دل مردم سیه کردی. جمعی پسران پاکیزه و دختران دوشیزه به دست جفای او گرفتار نه زهره خنده و نه یارای گفتار گه عارض سیمین یکی را طپنچه زدی و گه ساق بلورین دیگری شکنجه کردی. القصه شنیدم که طرفی از خباثت نفس او معلوم کردند و بزدند و براندند و مکتب او را به مصلحی دادند پارسای سلیم نیک مرد حلیم که سخن جز به حکم ضرورت نگفتی و موجب آزار کس بر زبانش نرفتی.

کودکان را هیبت استاد نخستین از سر برفت و معلم دومین را اخلاق ملکی دیدند و یک یک دیو شدند. به اعتماد حلم او ترک علم دادند. اغلب اوقات به بازیچه فرا هم نشستندی و لوح درست ناکرده در سر هم شکستندی.

۳

استاد معلم چو بود بی آزار

خرسک بازند کودکان در بازار

بعد از دو هفته بر آن مسجد گذر کردم، معلم اولین را دیدم که دل خوش کرده بودند و به جای خویش آورده. انصاف برنجیدم و لاحول گفتم که ابلیس را معلم ملائکه دیگر چرا کردند. پیرمردی ظریف جهاندیده گفت:

۵

پادشاهی پسر به مکتب داد

لوح سیمینش بر کنار نهاد

۶

بر سر لوح او نبشته به زر

جور استاد به ز مهر پدر

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 270
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج » تصویر 201
گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال ۱۲۷۱ هجری قمری » تصویر 229
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران » تصویر 97
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ ۱۲۵۹ هجری قمری » تصویر 109
گلستان سعدی به خط کاتب سلطانی میر علی حسینی به سال ۹۷۵ هجری قمری در بخارا » تصویر 204
کلیات سعدی نسخهٔ ۱۰۳۴ هجری قمری » تصویر 165
گلستان به همراه بوستان در حاشیه » تصویر 180
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال ۱۱۳۵ هجری قمری » تصویر 253
گلستان به خط توسط عبداللطیف شروانى سال ۹۷۱ هجری قمری » تصویر 215
گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ ۹۸۰ هجری قمری » تصویر 241
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری » تصویر 195
گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال ۸۳۰ هجری قمری در هرات » تصویر 75
شرح گلستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 607
گلستان سعدی منسوب به یاقوت مستعصمی » تصویر 94

نظرات

user_image
مینا
۱۳۹۲/۰۲/۱۵ - ۰۰:۱۸:۲۷
طپنچه سیلی است و لطمه
user_image
مینا
۱۳۹۲/۰۲/۱۵ - ۰۰:۲۰:۱۰
معلم دوم سکوت اخلاقی داشته که از مراحل سکوت سالکانه ست
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۵ - ۰۰:۲۵:۵۲
شکنجیدن به معنی تنبیه کودک بوده است سر کلاس و شمس تبریزی انرا در مقالات اورده است و گفته ویرا بشکنجیدم و …
user_image
علی
۱۳۹۴/۰۲/۱۰ - ۰۲:۰۷:۰۹
کلام سعدی خیلی نافذ است حتی با وجود اغراق فوق العاده ای که در این حکایت به بکار برده است. نباید این حکایت جوازی باشد برای سختگیری و تنبیه دانش آموزان که در فرهنگ امروزه مذموم استولی معلوم نیست دختران و پسرانی که سعدی گفته در یک کلاس حاضر بوده اند یا جدا
user_image
محمد
۱۳۹۴/۰۶/۳۰ - ۱۶:۲۶:۲۱
القصه سزاوار است به حکمت بی منتهای کلام سعدی پرداخته شود که بیان میفرماید حقایق این جهان راکه چگونه از دل ناخوشیها وناملایمات فضایل وعلوم وحقایق اشکار میشود نه جونان این زمانیان به حواشی پرداخته شود که لیلی مرد بود یازن یاانها مختلط بودند یاجدا مثلا
user_image
ابن فرخ
۱۳۹۴/۰۹/۲۱ - ۰۱:۳۰:۴۸
هر چند بنده کمترین سعدی را یکی از بزرگترین اندیشمندان و معلم اخلاق و تربیت و سیاست وفرهنگ و...میدانم ولی در اینجا خلاف فرمایش خداوند حکیم را که به پیامبر اسلام فرمود : که منت خدا بر تو اینکه ترا خوش خلق و مهربان افرید که اگر تند خو وغلیظ القلب بودی مردم از اطرافت پراکنده میشدند و...
user_image
ن آ
۱۳۹۴/۰۹/۲۱ - ۰۳:۵۲:۵۷
ابن فرخ گرامی پس میفرمایید در بد عُنُقی و یا خوش خُلقی مردم دست خدا در کارست ؟ کسی که بد اخلاق است خدا خواسته ؟نقش تربیت و عقل و محیط زیست چه میشود ؟
user_image
ن آ
۱۳۹۴/۰۹/۲۱ - ۰۳:۵۶:۴۴
چنین بر می آید که یا در آن دیار ، معلمی متعادل یافت نمی شده. یا جناب سعدی شکنجه را بر میانه روی ترجیح میداده ؟
user_image
ن آ
۱۳۹۴/۰۹/۲۱ - ۰۴:۴۷:۲۳
امروزه ما لغت شکنجه را در مورد آزار و تنبیه بکار میبریم ولی به معنای شکستن استقصاص : آنکه همان عمل در باره ی مجرم انجام شود . اگر پای کسی را شکسته ، پایش را بشکنند ، یعنی چشم در مقابل چشم . حَد : مجازات را کاملاً اجرا کردن ، مجازات می خواری هشتادضربه شلاق است تعزیر: مجازاتی کمتر از حَد ، مثلاً جوانی برای بار اول از روی نادانی شراب نوشیده ، قاضی حکم به تعزیر میدهد و چهار پنج ضربه شلاق به او میزنند.
user_image
روفیا
۱۳۹۴/۰۹/۲۱ - ۰۴:۵۱:۳۸
حالا اگر سعدی خان معلم نخست را تنها به ترشرویی وصف میکرد یک جوری میتوانستیم بپذیریم ترشروی را به نرمخوی ترجیح بود. ولی ترشروی تلخ گفتار بدخوی مردم آزار گدا طبع ناپرهیزگار را بر هیچ کس و در هیچ کجا برتری نیست.
user_image
ن آ
۱۳۹۴/۰۹/۲۱ - ۰۵:۲۷:۵۰
سعدی ست دیگرهمان که زن را برده میداندهمان که کافران را دشمن میداردولی بزرگترین سخندان و نکته سنج ماستچه کنیم؟عطایش به لقایش ببخش ، یا جفایش به وفایش
user_image
ن آ
۱۳۹۴/۰۹/۲۱ - ۰۵:۳۴:۲۰
سعدی ست دیگرگر جور کند محبت اش انگارمور سنگ زند نوازش اش بشمارم
user_image
مهرداد
۱۳۹۵/۰۲/۰۱ - ۱۵:۱۴:۳۵
اگر از دید دانش آموختگان استاد نخست به رفتار او نظر افکنیم و زیاده روی بیش از حد اینگونه مثال زدن سعدی بسیار صحیح است همانند آنکه ثانیه ای معطل ماندن را ساعتها گوییم
user_image
سید علی اکبرموسوی آبملخی
۱۳۹۵/۰۳/۰۳ - ۰۵:۵۱:۲۸
استاد اول بدخو و بد اخلاق بوده است چنانکه خداوند می فرماید: وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک؛ اگر غلیظ القلب بودی از اطرافت پراکنده می شدند.( آل عمران/159).غلیظ القلبی معلم موجبات آن را فراهم کرد که دانش آموزان از او دوری کنند. معلم نه تنها باید عالم باشد بلکه باید اخلاق نیکویی نیز داسته باشد. اخلاق یک مبنای مناسب برای هدایت افراد است. در تعبیر زیبایی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم می خوانیم: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ من تنها برای تکمیل فضائل اخلاقی مبعوث شده ام.( این روایت در منابع برادران اهل تسنن موجود است).جای دیگر در کلام نورانی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم: أَ لَا أُنَبِّئُکُمْ بِخِیارِکُمْ؟ قَالُوا بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَحْسَنُکُمْ أَخْلَاقاً الْمُوَطَّئُونَ أَکْنَافاً الَّذِینَ یَأْلَفُونَ وَ یُؤْلَفُون‏ آیا شما را از بهترین افرادتان خبر ندهم؟ عرض کردند: چرا، ای رسول خدا. حضرت فرمودند: خوش اخلاق ترین شما، آنان که نرمخو و بی آزارند، با دیگران انس می گیرند و دیگران نیز با آنان انس و الفت می گیرند.منبع: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الأنوار (ط - بیروت) - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق،ج68،ص396در روایتی دیگر از حضرت صادق می خوانیم: مَا حَدُّ حُسْنِ الْخُلُقِ قَالَ تُلِینُ جَانِبَکَ وَ تُطِیبُ کَلَامَکَ وَ تَلْقَی أَخَاکَ بِبِشْرٍ حَسَن‏ در
پاسخ به پرسش از معنای خوش اخلاقی فرمودند: نرمخو و مهربان باشی، گفتارت پاکیزه و مؤدبانه باشد و با برادرت با خوشرویی برخورد کنی.منبع: ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه - قم، چاپ: دوم، 1413 ق،ج4فص412ویژگی های ناپسند این معلم شامل:1- ترشروی( ناخوش و بددماغ ، تندخو، اخم او در صورت مشخص بود و بداخلاقی در صورتش زار می زد) 2- تلخ گفتار( سخنانش دل مردم را به درد می آورد؛ این می تواند از بی پرده سخن گفتن او باشد یا از سخنان نامربوط و...)3- بدخوی (روش نیکویی نداشت و خصلتش در جهت درستی و راستی نبود)4- مردم آزار( به هرشکل یا زیاد تنبیه می کرد یا اینکه باصوای بلند به مردم آزاری می پرداخت یا به هرشکل دیگر)5- گدا طبع( خسیس بود)6- ناپرهیزگار( از هیچ چیز ابا نداشت، بی تقوا و فاسق بود)7- که عیش مسلمانان به دیدن او تبه گشتی( مردم او را می دیدند یاد بدبختی هایشان می افتادند).8- خواندن قرآنش دل مردم سیه کردی( دل مردم نه تنها به کلام خدا متمایل نمی شد بلکه او مردم را از قرآن زده می کرد).ویژگی ناپسند معلم دوممعلم دوم بر خلاف معلم اول از اخلاق نیکویی برخوردار بود و این برای یک معلم زینت است که از اخلاق نیکو برخوردارباشد. اما ویژگی ناپسندی که معلم دوم نسبت به اولی داشت این بود که معلم دوم حلم بسیار داشت و این حلمش موجب آن شده بود که دانش آموزان از آن سوء استفاده کنند. حلم و صبر بسیار او گاه موجب آن می گردد که دانش آموزان پی به ساده بودن او ببرند و از موقعیت سوء استفاده کنند. در کنار صبر و اخلاق نیکو سخت گیری نیز انجام بدهد تا بتواند افسار نفس دانش آموزان را بر دست بگیرد.در اسلام هر عملی و رفتاری فقط به اندازه متعادل آن پسندیده است. افراط و تفریط حتی در عبادت نیز ناپسند است . اگر کسی روز و شب به عبادت بپردازد و دیگران کارهای او را انجام دهند، این کار مورد پسند خداوند نیست. وکذلک جعلناکم امة وسطا؛ این گونه شما را امت میانه قرار دادیم. ( بقره/143)در سوره فرقان چنین می خوانیم:«والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یفتروا و کان بین ذلک قواما؛ آنان کسانی هستند که هر گاه انفاق کنند، نه اسراف کنند و نه سختگیری، بلکه در میان این دو، اعتدال می ورزند»(فرقان/آیه67).در اخلاق نیک آن معلم نیز باید حد اعتدال در نظر گرفته می شد؛ خوش اخلاقی افراطی او موجبات افسارگسیختگی نفس دانش آموزان گردید.بازگرداندن معلم اول اشتباه بود بلکه باید معلم سومی می آوردند که در اخلاق میانه رو باشد.اگر این شعر به این شکل می آمد بهتر بود:بر سر لوح او نبشته به زر جور تحصیل علم به ز مهر پدررسیدن به علم و آگاهی مشکلاتی را نیز به همراه دارد که می تواند اخلاق بد معلم نیز یکی از این مشکلات باشد. اگر انسان معلم خوش اخلاق تر پیدا کرد که توان آموزش همان علم را داشته باشد ترک این معلم بهتر است.
user_image
محسن
۱۳۹۵/۰۶/۲۴ - ۰۱:۵۵:۳۳
به نظر من پیامی که از دل این داستان استنباط می شود این است که مورد ظلم واقع شدن ، در طولانی مدت باعث می‌شود که دیگر مهرورزی جواب ندهد و شیوهٔ صحیح زندگی از یاد رفته و سوءاستفاده‌گری رواج بیابد.
user_image
فرهاد بیرانوند
۱۳۹۵/۱۰/۰۳ - ۰۶:۱۹:۲۰
بنظرم هیچ کدام از دو معلم مناسب نبوده اند. اولی بدخلق و دومی نرمخو و آسان گیر. گرچه همه ی ما معلم دوم را ترجیح می دهیم، اما ایراد کار اینجاست که کودکانی که ابتدا با سختگیری معلم ترشرو خو کرده بودند، در مواجهه با معلم مهربان دوم، دچار پارادوکس شده و تنظیمشان بهم خورده است. اصولا استرس و فشار تا حدودی هوش را بالا می برد؛ مثلا در ایام امتحانات جزوه ی قطوری را در یکی دو روز می توان خواند که در حالت عادی کاری سخت می نماید. در این حکایت سعدی سیستم تربیت و آموزش سخت گیرانه را موثرتر می داند.
user_image
متین
۱۳۹۵/۱۱/۰۱ - ۱۵:۳۴:۵۷
می توان از این حکایت این گونه برداشت کرد که مردمی که برای مدتی با زور و شکنجه کارشان را پیش می بردند زمانی که به ان ها ازادی داده شود دیگر کارشان ر درست انجان نمی دهند زیرا به زور و اجبار عادت کرده اند
user_image
امین
۱۳۹۵/۱۱/۰۹ - ۰۶:۳۴:۱۸
هوخدا رحمت کد شیخ اجل را که در نثر پارسی، کسی را یارای رسیدن به اوج قله زیبایی و حکمت او نیست. اما یاران معنای حکایت این است که کودکان اگر از معلم هیبتی به دل داشته باشند، کلام در جان آنها مقبول می افتد و اگر رها و آزاد بوده و از کس حساب نبرند، حرفی در دلشان جای نمیگیرد. این منافی برخورد خوش و درست معلم نیست بلکه بر تسلط فکری و اجتماعی معلم بر شاگرد صحه می گذارد. امری که معلمان معاصر به کمال از آن بی بهره اند و در نتیجه شاگردان به نهایت آزاد. متاسفانه حاصل آن نسلی خواهد بود که تنها به بازی و لهو خو خواهد گرفت و بویی از تربیت نخواهد برد.
user_image
مطهر
۱۳۹۵/۱۱/۱۳ - ۲۰:۲۳:۴۴
درس معلم ار بود زمزمه محبتی / جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای رااما سعدی علیه الرحمه نکاتی دراین حکایت دارد که باید طور دیگربه آن نگریست /خیلی سطحی به حکایت نگاه شده .
user_image
نسرین
۱۳۹۵/۱۱/۲۷ - ۰۸:۲۲:۱۱
مقصود حکایت انست که در راه یاد گرفتن اگر هرچه سختی باشد به جان بخر که ارزش دارد فارغ از انکه معلم روشش افراط دارد یا تفریط انچه کسب خواهی کرد از مهر پدر برای تو شیرین تر و مفید تر می افتد . کسی که طالب علم است منتظر نمی نشیند تا فقط به روش لطف و احسان به او برسد و گاه سختی اموختن خود نماد جور استاد است .
user_image
حسین
۱۳۹۶/۱۱/۰۱ - ۱۷:۰۴:۳۱
لوح سیمینش برکنار نهادبه نظرم خیلی ضعیفه از لحاظ عروض و شعریمن خونده بودم "لوح سیمین به پیش دستش داد"
user_image
الوالقاسم
۱۳۹۷/۰۱/۱۶ - ۰۰:۲۳:۳۳
با سلام واحترام به کلیه اساتیدوسروران عزیز؛بایستی توجه داشت که سعدی بیش از هفتصد سال پیش میزیسته و در آن زمان نه تنها اینترنت وگنجور و اینهمه شبکه های اجتماعی گوناگون وجود نداشت بلکه تنها در صد کمی از مردم سواد خواندن و نوشتن داشتند و علم و دانش مانند زمان ما اینگونه فراگیر نبود. در شیوه و شیرینی سخن وی همان بس که تاکنون نظیری نداشته است! شاید یکی ازجذابیتهای این داستان همان غلوّی است که در وصف دو آموزگار با دو روش متفاوت بکار برده أست تا منظور خودرا که همان نتیجه مطلوب سختگیری معلم بوده را به تصویر بکشاند. شاید در زمان خود وی هرگز هیچیک از نوشته هایش مورد انتقاد رقبایش قرار نگرفته بود و هیچگاه تصور نمیکرد پس از گذشت بیش از هفت قرن از در گذشتش تعدادی فرهیخته از دور ونزدیک و از طریق چیزی بنام اینترنت کلام به کلام سخنان وی را مورد نقد و بررسی قرار دهند!ولی گویا ضمیر روشن وی از این مقال نیز آگاهی داشته و
پاسخ آنا قبلاً داده است؛چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گوییجنایت از طرف ماست یا تو بدخوییتو از نبات گرو برده‌ای به شیرینیبه اتفاق ولیکن نبات خودروییهزار جان به ارادت تو را همی‌جویندتو سنگدل به لطافت دلی نمی‌جوییولیک با همه عیب از تو صبر نتوان کردبیا و گر همه بد کرده‌ای که نیکوییتو بد مگوی و گر نیز خاطرت باشدبگوی از آن لب شیرین که نیک می‌گوییگلم نباید و سروم به چشم درنایدمرا وصال تو باید که سرو گلبوییهزار جامه سپر ساختیم و هم بگذشتخدنگ غمزه خوبان ز دلق نه توییبه دست جهد نشاید گرفت دامن کاماگر نخواهدت ای نفس خیره می‌پوییدرست شد که به یک دل دو دوست نتوان داشتبه ترک خویش بگوی ای که طالب اوییهمین که پای نهادی بر آستانه عشقبه دست باش که دست از جهان فروشوییدرازنای شب از چشم دردمندان پرستو قدر آب چه دانی که بر لب جوییز خاک سعدی بیچاره بوی عشق آیدهزار سال پس از مرگ او گرش بویی
user_image
محمد محمدیان
۱۳۹۸/۰۷/۱۱ - ۰۶:۳۱:۳۳
سلام حضور شما دوست داران ادب پارسی بیست و دو سال است معلمم و در کلاس های درس با دانش آموزان سرو کله می زنم و از روش های مختلف تدریس استفاده نموده ام و با مبانی روان شناسی کودک نیز آشنایی مختصری دارم پیام بزرگوارانی که در این باره نظر داده بودند را نیز خواندم نکته مهمی که در این باره گفته نشده بود دلسوزی معلم بود با تجربه ای که در این باره دارم اگر معلم دلسوز باشد و عقده های خود را بر سر دانش آموزان خالی نکند و از روی دلسوزی دانش آموزان را تنبیه کند نتیجه خوب و بهتری از عملکرد خود به دست می آورد-نتجه عملکرد معلم دومی را اکنون در نظام آموزش و پرورش کشور شاهدش هستیم دانش آموزان پر ادعا مصرف کننده لوس و ناسازگار با دوستان و حرف نشنو و کم سواد و...
user_image
سیامک
۱۳۹۹/۰۱/۲۹ - ۲۲:۲۶:۱۲
جمله ( و گه ساق بلورین دیگری شکنجه کردی) به معنی به چوب وفلک بستن کودکان است و کلمه بلورین نیز بیشتر اشاره به پای دختران دارد .
user_image
احمدرضا کلانتری
۱۴۰۱/۰۵/۲۹ - ۲۱:۵۵:۴۵
... و لاحول گفتم که دیگرباره ابلیس را معلم ملائکه چرا کردند