
سعدی
حکایت شمارهٔ ۶
پادشاهی پسری را به ادیبی داد و گفت: این فرزند توست، تربیتش همچنان کن که یکی از فرزندان خویش.
ادیب خدمت کرد و متقبل شد و سالی چند بر او سعی کرد و به جایی نرسید و پسران ادیب در فضل و بلاغت منتهی شدند.
ملک دانشمند را مؤاخذت کرد و معاتبت فرمود که وعده خلاف کردی و وفا به جا نیاوردی.
گفت: بر رای خداوند روی زمین پوشیده نماند که تربیت یکسان است و طباع مختلف.
۵
گرچه سیم و زر ز سنگ آید همی
در همه سنگی نباشد زر و سیم
۶
بر همه عالم همیتابد سهیل
جایی انبان میکند جایی ادیم
تصاویر و صوت














نظرات
بستک
۷
مسعود بیگدلی
امیرعلی آویش
j.j.jnowzad