سعدی

سعدی

حکایت شمارهٔ ۷

یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی‌گفت: ای پسر‌! چندان که تعلق خاطر آدمی‌زاد به روزی‌ست اگر به روزی‌ده بودی به مقام از ملائکه در‌گذشتی.

۲

فراموشت نکرد ایزد در آن حال

که بودی نطفهٔ مدفون و مدهوش

۳

روانت داد و طبع و عقل و ادراک

جمال و نطق و رای و فکرت و هوش

۴

ده انگشتت مرتب کرد بر کف

دو بازویت مرکب ساخت بر دوش

۵

کنون پنداری ای ناچیز همت‌!

که خواهد کردنت روزی فراموش‌؟

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 273
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج » تصویر 205
گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال ۱۲۷۱ هجری قمری » تصویر 235
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران » تصویر 99
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ ۱۲۵۹ هجری قمری » تصویر 110
گلستان سعدی به خط کاتب سلطانی میر علی حسینی به سال ۹۷۵ هجری قمری در بخارا » تصویر 208
کلیات سعدی نسخهٔ ۱۰۳۴ هجری قمری » تصویر 167
گلستان به همراه بوستان در حاشیه » تصویر 184
گزیدهٔ ناقصی از گلستان با تذهیبها و نقاشیهای متعدد » تصویر 9
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال ۱۱۳۵ هجری قمری » تصویر 259
گلستان به خط توسط عبداللطیف شروانى سال ۹۷۱ هجری قمری » تصویر 219
گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ ۹۸۰ هجری قمری » تصویر 246
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری » تصویر 199
گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال ۸۳۰ هجری قمری در هرات » تصویر 77
شرح گلستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 610
گلستان سعدی منسوب به یاقوت مستعصمی » تصویر 97

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۹۲/۰۳/۱۶ - ۰۴:۳۶:۲۹
شعر حکایت به صورت صحیح فراموشت نکرد ایــــــزد در آن حال/که بودی نطفهء مدفون مدهــــوش/روانت داد و طبع و عقل و ادراکــــــ/جمال ونطق و رای و فکرت و هوش/ده انگشتت مرتـــــــــب کرد بر کف/دوبازویت مرکــــــب ساخت بردوش/کنون پنداری ای ناچیـــــــــــز همت/ که خواهد کردنت روزی فرامــــوش/
user_image
سید علی انجو
۱۳۹۷/۰۹/۲۹ - ۰۱:۰۴:۱۱
سلام بر شمانسخه ای به تصحیح جناب فروغی ذکاء الملک در احتیار من است که در آن شعر انتهای حکایت این قطعه است:فراموشت نکرد ایـزد در آن حالکه بودی نطفه ی مدفون مدهـوشروانت داد و طبع و عقل و ادراکجمال ونطق و رای و فکرت و هوشده انگشتت مرتــب کرد بر کفدوبازویت مرکــب ساخت بردوشکنون پنداری ای ناچیـز همتکه خواهد کردنت روزی فرامـوش
user_image
عباس
۱۳۹۹/۱۲/۱۹ - ۰۱:۳۴:۵۴
در بیت اول به جای کلمه مدفون باید کلمه مدفوق نوشته شود به معنای: آب ریخته شده
user_image
Mojtaba Razaq zadeh
۱۴۰۲/۱۱/۳۰ - ۱۲:۲۶:۳۲
دوستان معنی واضح این حکایت چیست