
سعدی
حکمت شمارهٔ ۲
موسی، عَلَیهِ السَّلام، قارون را نصیحت کرد که: «اَحْسِن کَما اَحسَنَ اللهُ الیک». نشنید و عاقبتش شنیدی.
۲
آن کس که به دینار و درم خیر نیندوخت
سر عاقبت اندر سر دینار و درم کرد
۳
خواهی که ممتّع شوی از دنیا و عُقبا
با خلق کَرَم کن چو خدا با تو کَرَم کرد
عرب گوید: «جُد وَ لاتَمنُن فَاِنَّ الفائدةَ اِلَیکَ عائدة»؛ یعنی ببخش و منّت منه که نفع آن به تو باز میگردد.
۵
درخت کرَم هر کجا بیخ کرد
گذشت از فلک شاخ و بالای او
۶
گر امّیدواری کز او بر خوری
به منّت منه ارّه بر پای او
۷
شکر خدای کن که موفق شدی به خیر
ز انعام و فضل او، نه معطّل گذاشتت
۸
منّت منه که خدمت سلطان کنی همی
منّت شناس از او که به خدمت بداشتت
تصاویر و صوت















نظرات
مهرزاد شایان
نگین شیراز
داود
داود
ناشناس
حمید حسنی HAMIDHASSANI۱۹۶۸@GMAIL.COM
ابوالقاسم محمودی
جواد
سامان
علیرضا دباغ (باران)
محمدحسین ایراندوست
پاسخ پرسش جناب سامان ارجمند : سعدی به فردی که بخشش و بزرگواری و کرم کرده است توصیه میکند که اگر امیدواری که از میوه این درخت بهرمند شوی ، نباید بر دیگران منت بگذاری و آنها را شرمنده خود سازی و سعدی این منت گذاشتن را به اره ای تشبیه میکند که پایه درخت را قطع میکند. پس میگوید با منت گذاشتن بر دیگران ، اره برپایه این درخت مگذار. 5- جُد وَ لاتَمنُن فَاِنَّ الفائدةَ اِلَیکَ عائدة : این عبارت به همین شکل در آیات و روایات وجود ندارد اما تعبیر « لاتَمنُن » در آیه 6 سوره مدثر آمده است که : « وَ لاَ تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ » یعنی منّت مگذار و فزونی مطلب اندرزهای اخلاقی قرآن به قارون : سعدی در آغاز این حکمت به اندرزهای قرآن به قارون اشاره کرده است. البته سعدی اشاره کرده که این اندرز حضرت موسی به قارون است. چرا که در آغاز حکمت گفت : « موسی، (ع)، قارون را نصیحت کرد » درست معلوم نیست که این نصیحتکنندگان چه کسانی بودند؟ قدر مسلم اینکه مردانی دانشمند، پرهیزگار، هوشیار، نکتهسنج و با شهامت بودند. بعضی احتمال دادهاند که خود موسی بوده واین بسیار بعید است چرا که قرآن میگوید" إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ": یعنی قوم قارون به او گفتند.[2] قرآن در اندرز نخست میگوید:" در آنچه خدا به تو داده است سرای آخرت را جستجو کن" (وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ). اشاره به اینکه مال و ثروت بر خلاف پندار بعضی از کجاندیشان، چیز بدی نیست، مهم آن است که ببینیم در چه مسیری به کار میافتد، و اگر بوسیله آن" ابتغاء دار آخرت" شود، چه چیزی از آن بهتر است؟، ناصحان ، در نصیحت دوم گفتند : « سهم و بهرهات را از دنیا فراموش مکن» (وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا). این یک واقعیت است که هر انسان سهم و نصیب محدودی از دنیا دارد، یعنی اموالی که جذب بدن او، یا صرف لباس و مسکن او میشود مقدار معینی است، و ما زاد بر آن به هیچوجه قابل جذب نیست و انسان نباید این حقیقت را فراموش کند. مگر یک نفر چقدر میتواند غذا بخورد؟ چه اندازه لباس بپوشد؟ چند مسکن و چند مرکب میتواند داشته باشد؟ و به هنگام مردن چند کفن با خود میتواند ببرد؟ پس بقیه خواه و ناخواه سهم دیگران است و انسان امانتدار آنها!. تفسیر دیگری برای این جمله در روایات اسلامی و سخنان مفسران دیده میشود که با تفسیر فوق قابل جمع است و ممکن است هر دو معنی مراد باشد. و آن اینکه: از امیر مؤمنان علی(ع) در تفسیر این آیه چنین آمده است: فی قَولِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ «وَ لاَ تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا» : لا تَنسَ صِحَّتَکَ وَ قُوَّتَکَ وَ فَراغَکَ وَ شَبابَکَ وَ نَشاطَکَ اَن تَطلُبَ بِهَا الآخِرَةَ؛[3]. امیرالمومنین امام علی علیهالسلام: درباره آیه شریفه «وَ لاَ تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا» سهم خود را از دنیا فراموش مکن: [یعنی] سلامتی، توانایی، فرصت، جوانی و شادابیات را فراموش مکن، تا با آنها، آخرت را به دست آوری. سومین اندرز اینکه:" همانگونه که خدا به تو نیکی کرده است تو هم نیکی کن" (وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ). این نیز یک واقعیت است که انسان همیشه، چشم بر احسان خدا دوخته و از پیشگاه او هر گونه خیر و نیکی را تقاضا میکند، و همه گونه انتظار از او دارد، در چنین حالی چگونه میتواند تقاضای صریح یا تقاضای حال دیگران را نادیده بگیرد و بیتفاوت از کنار همه اینها بگذرد؟! و به تعبیر دیگر همانگونه که خدا به تو بخشیده است به دیگران ببخش، شبیه این سخن را در آیه 22 سوره نور در مورد عفو و گذشت میخوانیم: وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ:" مؤمنان باید عفو کنند و صرفنظر کنند آیا دوست نمیدارید خداوند بر شما ببخشد"؟ این جمله را به تعبیر دیگر چنین میتوان تفسیر کرد که گاه خداوند مواهب عظیمی به انسان میدهد که در زندگی شخصیش نیاز به همه آن ندارد، عقل توانایی میدهد که نه فقط برای اداره یک فرد، بلکه برای اداره یک کشور کارساز است، علمی میدهد که نه یک انسان، بلکه یک جامعه میتواند از آن استفاده کند، اموال و ثروتی میدهد که درخور برنامههای عظیم اجتماعی است. بالآخره" چهارمین" اندرز اینکه:" نکند که این امکانات مادی تو را بفریبد و آن را در راه" فساد" و" افساد" به کارگیری:" هرگز فساد در زمین مکن که خدا مفسدان را دوست ندارد" (وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ). این نیز یک واقعیت است که بسیاری از ثروتمندان بیایمان گاه بر اثر جنون افزونطلبی و گاه برای برتریجویی دست به فساد میزنند جامعه را به محرومیت و فقر میکشانند همه چیز را در انحصار خود میگیرند، مردم را برده و بنده خود میخواهند، و هر کسی زبان به اعتراض بگشاید او را نابود میکنند، و اگر نتوانند از طریق تهمت به وسیله عوامل مرموز خود او را منزوی میسازند، و خلاصه جامعه را به فساد و تباهی میکشند. پی نوشت ها - [1] - فرهنگ فارسی محمد معین، جلد ششم، صفحه ۱۴۲۷ [2] - مکارم شیرازی، ناصر ، تفسیر نمونه ، طبع دار الکتب الاسلامیه ، جلد : 16 صفحه : 158 [3] - حرعاملی ، وسائلالشیعه، جلد1، صفحه90