سعدی

سعدی

حکمت شمارهٔ ۷۸

خلاف راه صواب است و عکس رای اولوالالباب، دارو به گمان خوردن و راه نادیده بی کاروان رفتن.

امام مرشد محمد غزالی را رحمة الله علیه پرسیدند: چگونه رسیدی بدین منزلت در علوم؟

گفت: بدان که هر چه ندانستم از پرسیدن آن ننگ نداشتم.

۴

امید عافیت آن گه بود موافق عقل

که نبض را به طبیعت شناس بنمایی

۵

بپرس هر چه ندانی که ذل پرسیدن

دلیل راه تو باشد به عز دانایی

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 312
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج » تصویر 250
گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال ۱۲۷۱ هجری قمری » تصویر 287
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران » تصویر 117
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ ۱۲۵۹ هجری قمری » تصویر 125
گلستان سعدی به خط کاتب سلطانی میر علی حسینی به سال ۹۷۵ هجری قمری در بخارا » تصویر 253
کلیات سعدی نسخهٔ ۱۰۳۴ هجری قمری » تصویر 187
گلستان به همراه بوستان در حاشیه » تصویر 223
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال ۱۱۳۵ هجری قمری » تصویر 319
گلستان به خط توسط عبداللطیف شروانى سال ۹۷۱ هجری قمری » تصویر 266
گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ ۹۸۰ هجری قمری » تصویر 298
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری » تصویر 243
گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال ۸۳۰ هجری قمری در هرات » تصویر 98
شرح گلستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 729

نظرات

user_image
محمدحسین ایراندوست
۱۴۰۱/۱۰/۲۲ - ۱۳:۲۸:۴۶
به نام آن که جان را فکرت آموخت   سعدی در این حکمت می گوید پرسش از اهل فن و آگاه ضروری است. خوردن دارو بدون پرسش از متخصص و رفتن به راه نادیده و ناشناخته بدون راهنما خلاف خردمندی است. آنگاه حکایتی از امام محمد غزالی مطرح می کند. وی دانشمند برجسته، متکلم و فقیه ایرانی و  یکی از بزرگترین مردان تصوف قرنِ پنجم هجری است. از او می پرسند. چگونه به این جایگاه بلند و رفیع علمی رسیدی ؟ جواب داد هر چه نمی دانستم پرسیدم و با پرسیدن  از اهل فن ننگ نداشتم. 1- رای : عقیده؛ نظر؛ اندیشه. 2- اولواالالباب: صاحبان عقل و خرد 3- طبیعت شناس : صفت فاعلی مرکب است و  کنایه از طبیب و معالج باشد. در قدیم به طبیب و پزشک می گفتند. سعدی در باب اول بوستان هم از همین لفظ به معنای طبیب استفاده کرده است: طبیعت شناسان هر کشوری     سخن گفت با هر یک از هر دری    4- بدانکه : بواسطه آن که 5- نبض : شریانی است در مچ دست که پزشکان از نحوه حرکت و ضربان آن به وضعیت مزاجی بیماران آگاه می شوند. 6- ذُل : با تشدید لام به معنای ذلت و خواری است و با عزّ  تقابل دارد. به معنای نرمی و فروتنی هم بکار می رود. 7- امید عافیت آن گه بود موافق عقل - که نبض را به طبیعت شناس بنمایی: وقتی می توان به سلامتی و تندرستی خود امیدوار بود که بیماری خود را به پزشک و متخصص نشان دهید.   ضرورت پرسش از اهل فن   سعدی در این حکمت به اهمیت و ضرورت پرسش ازاهل فن و آگاه سخن گفته است. و برای آن مثالی از امام محمد غزالی زده است .. در آیه 43 سوره نحل یه عنوان یک دستور کلی فرمود : « فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ »؛ پس اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (یعنی اهل فن و علما و دانشمندان هر امت) سؤال کنید. این آیه یک اصل کلی را که عقل هر بشری می‌پذیرد،  وآن مراجعه به اهل علم وکارشناس است، یعنی هر چه را نمی‌دانید از آگاهان واهل خبره‌ی آن‌سؤال کنید اتفاقاً روایات بسیاری در اهمیت و ضرورت ِ سوال از آگاهان وجود دارد همانند سخن پیامبر(ص) که فرمودند: «علم و دانش گنجینه هایی است که کلید این گنجینه ها سؤال کردن است بنابراین در مورد مجهولاتتان سوال کنید». همچنین حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند: « اَلْعِلْمُ خَزَائِنُ وَ مَفَاتِیحُهُ اَلسُّؤَالُ فَاسْأَلُوا رَحِمَکُمُ اَللَّهُ فَإِنَّهُ تُؤْجَرُ أَرْبَعَةٌ اَلسَّائِلُ وَ اَلْمُتَکَلِّمُ وَ اَلْمُسْتَمِعُ وَ اَلْمُحِبُّ لَهُمْ.[1]» یعنی علم و دانش خزینه ها و گنجینه هایی است که کلید این گنجینه ها سؤال کردن است. بنابراین، در مورد مجهولاتتان سؤال کنید، خداوند شما را رحمت کند. زیرا چهار گروه بر اثر پرسش و
پاسخ اجر می برند: 1. سؤال کننده؛ 2. معلّم و استادی که
پاسخ می دهد؛ 3. کسی که در آن جلسه حاضر است و پرسش و
پاسخ را می شنود؛ 4. کسی که در جلسه حضور ندارد، امّا این کار را دوست دارد).   در حکمت 82 نهج البلاغه آمده است: « وَ لَا یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ یَعْلَمِ الشَّیْءَ أَنْ یَتَعَلَّمَهُ »؛ (هیچ یک از شما در مورد پرسش و سؤال کردن نسبت به آنچه نمی داند خجالت نکشد. و این مفاد سخن امام محمدغزالی است که سعدی در همین حکمت گفت. در حدیثی آمده است که حیا و شرم دو قسم است: شرم معقول و شرم احمقانه.  شرم معقول آن است که انسان به هنگام مواجهه با گناه و معصیت از خداوند خویش شرم کند و به سراغ گناه نرود. بیزاری از گناه و زشتیها، شرم معقول و خجالت ممدوح و پسندیده است. و امّا شرم احمقانه، خجالت از پرسش در برابر مجهولات است. انسان باید در سؤال کردن شجاع و دلیر باشد، و شرم و خجالت را کنار بگذارد؛ و نه تنها خود در مورد موضوعات مورد سؤال پرسشگر باشد، که دیگران را هم به این کار تشویق کند. در روایت آمده است که حضرت علی(علیه السلام) عازم میدان جنگ بود، شخصی خدمت آن حضرت رسید، و سؤال پیچیده ای در مورد توحید مطرح کرد. پرسید: این که گفته می شود خداوند یکی است یعنی چه؟ آیا منظور یکی از دو تاست؟ یا یکتایی خداوند تفسیر دیگری دارد؟ بعضی از اصحاب حضرت به این شخص اعتراض کردند که اکنون موقع جنگ و نبرد و کارزار است، و زمان پرسش و سؤال کردن نیست! حضرت فرمود: مگر نه این که ما برای آگاه کردن و بیداری مردم می جنگیم، پس چه اشکالی دارد که
پاسخ سؤال این شخص را بدهیم، سپس بطور مفصل و مشروح به سؤال آن شخص
پاسخ داد      پی نوشتها : [1] - صحیفة الإمام الرضا(علیه السلام‏)، علی بن موسی، محقق / مصحح: نجفی، محمد مهدی‏، کنگره جهانی امام رضا(علیه السلام‏)، مشهد، 1406 قمری، ‏چاپ: اول‏، ص 42.