سعدی

سعدی

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - برگشت به شیراز

۱

سعدی اینک به قدم رفت و به سر باز آمد

مفتی ملت اصحاب نظر باز آمد

۲

فتنهٔ شاهد و سودا زدهٔ باد بهار

عاشق نغمهٔ مرغان سحر باز آمد

۳

تا نپنداری کآشفتگی از سر بنهاد

تا نگویی که ز مستی به خبر بازآمد

۴

دل بی‌خویشتن و خاطر شورانگیزش

همچنان یاوگی و تن به حضر بازآمد

۵

سالها رفت مگر عقل و سکون آموزد

تا چه آموخت کز آن شیفته‌تر بازآمد

۶

عقل بین کز بر سیلاب غم عشق گریخت

عالمی گشت و به گرداب خطر بازآمد

۷

تا بدانی که به دل نقطهٔ پابرجا بود

که چو پرگار بگردید و به سر بازآمد

۸

وه که چون تشنهٔ دیدار عزیزان می‌بود

گوییا آب حیاتش به جگر بازآمد

۹

خاک شیراز همیشه گل خوشبوی دهد

لاجرم بلبل خوشگوی دگر بازآمد

۱۰

پای دیوانگیش برد و سر شوق آورد

منزلت بین که به پا رفت و به سر بازآمد

۱۱

میلش از شام به شیراز به خسرو مانست

که به اندیشهٔ شیرین ز شکر بازآمد

۱۲

جرمناکست ملامت مکنیدش که کریم

بر گنهکار نگیرد چو ز در بازآمد

۱۳

چه ستم کو نکشید از شب دیجور فراق

تا بدین روز که شبهای قمر بازآمد

۱۴

بلعجب بود که روزی به مرادی برسید

فلک خیره کش از جور مگر بازآمد

۱۵

دختر بکر ضمیرش به یتیمی پس از این

جور بیگانه نبیند که پدر بازآمد

۱۶

نی چه ارزد دو سه خر مهره که در پیلهٔ اوست

خاصه اکنون که به دریای گهر بازآمد

۱۷

چون مسلم نشدش ملک هنر چاره ندید

به گدایی به در اهل هنر بازآمد

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 1069
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 383
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده در ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 778

نظرات

user_image
حمیدرضا
۱۳۹۶/۰۵/۲۷ - ۰۰:۲۹:۱۳
در حاشیه تصحیح فروغی آمده:«در نسخه‌های قدیم این اشعار در غزلیات پس از غزل می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم آمده و شایسته همین بود.»
user_image
رضا
۱۳۹۶/۰۸/۲۵ - ۱۹:۰۳:۱۳
"نپنداری" اشتباه است. درست آن" مپنداری "است.