سعدی

سعدی

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - بازگردیدن پادشاه اسلام از سفر عراق

۱

المنةلله که نمردیم و بدیدیم

دیدار عزیزان و به خدمت برسیدیم

۲

در رفتن و بازآمدن رایت منصور

بس فاتحه خواندیم و به اخلاص دمیدیم

۳

تا بار دگر دمدمهٔ کوس بشارت

وآوای درای شتران باز شنیدیم

۴

چون ماه شب چارده از شرق برآمد

رویی که در آن ماه چو نو می‌طلبیدیم

۵

شکر شکر عافیت از کام حلاوت

امروز بگفتیم که حنظل بچشیدیم

۶

در سایهٔ ایوان سلامت ننشستیم

تا کوه و بیابان مشقت نبریدیم

۷

وقتست به دندان لب مقصود گزیدن

آن شد که به حسرت سرانگشت گزیدیم

۸

دست فلک آن روز چنان آتش تفریق

در خرمن ما زد که چو گندم بتپیدیم

۹

المنةلله که هوای خوش نوروز

باز آمد و از جور زمستان برهیدیم

۱۰

دشمن که نمی‌خواست چنین روز بشارت

همچون دهلش پوست به چوگان بدریدیم

۱۱

سعدی ادب آنست که در حضرت خورشید

گوییم که ما خود شب تاریک ندیدیم

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 1097
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 544

نظرات

user_image
۷
۱۳۹۶/۱۲/۲۰ - ۰۳:۴۰:۵۲
عِراق از عرق به معنی رگ و جو می آید.رگ هم جو میباشد ولی جوی خونعِراق یعنی جایی که جوی ها دارد
user_image
۸
۱۳۹۶/۱۲/۲۰ - ۱۱:۵۲:۱۳
عراق گشته واژ ه پارسی " ایراک " است به معنای زمینهای میان رود خانه میان رودان
user_image
۷
۱۳۹۶/۱۲/۲۰ - ۱۸:۴۶:۰۶
آری آریبرای نمونه به چند مورد تابلو نگاه میکنیم:کلمبیا سرزمین کلم های بیا من را بخورمراکش سرزمین بیا مرا بکش.پبش از ورود فرانسویان خوشگلستان نامیده میشد.سیرالئون سرزمین سیرهای همیشه شیر یا شیرهای همیشه سیر که پیشتر شلغمستان خوانده میشد.ماداگاسگار که نخستین بار قبیله مادی گاس که مردمان کاری بودند پا به کرانه های آن نهادند.السالوادر همان الشتر است که اسپانیاییهای از خدا بیخبر به عمد آن را تحریف کرده اند.سورینام سرزمین سورهای آنچنانی.برخی سور را سرخ میدانند و بر این هستند که اینها نخستین مردمانی بودند که نام خود را با خون سرخ بر گرمابه ها مینوشتند.
user_image
۸
۱۳۹۶/۱۲/۲۰ - ۲۰:۴۵:۳۷
جناب 7 ، در باره نمونه هاتیی که آورده ایدخود به از همه کس میدانید در باره عراق اما ،شما را به فرهنگ معتبر معین حوالت می دهم.
user_image
۸
۱۳۹۶/۱۲/۲۰ - ۲۱:۲۱:۳۲
عراق یا عراق با صدای زیر معرب پهلوی ایراک است به معنای کرانه نهر یا دریا ، ساحل. مقامی از موسیقی و آن گوشه ایست از نوا که درافشاری و ماهور نیز خوانده میشود