سعدی

سعدی

قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱ - پند

۱

ای که پنجاه رفت و در خوابی

مگر این پنج روزه دریابی

۲

تا کی این باد کبر و آتش خشم

شرم بادت که قطرهٔ آبی

۳

کهل گشتی و همچنان طفلی

شیخ بودی و همچنان شابی

۴

تو به بازی نشسته و ز چپ و راست

می‌رود تیر چرخ پرتابی

۵

تا درین گله گوسفندی هست

ننشیند فلک ز قصابی

۶

تو چراغی نهاده بر ره باد

خانه‌ای در ممر سیلابی

۷

گر به رفعت سپهر و کیوانی

ور به حسن آفتاب و مهتابی

۸

ور به مشرق روی به سیاحی

ور به مغرب رسی به جلابی

۹

ور به مردی ز باد درگذری

ور به شوخی چو برف بشتابی

۱۰

ور به تمکین ابن عفانی

ور به نیروی ابن خطابی

۱۱

ور به نعمت شریک قارونی

ور به قوت عدیل سهرابی

۱۲

ور میسر شود که سنگ سیاه

زر صامت کنی به قلابی

۱۳

ملک‌الموت را به حیله و زور

نتوانی که دست برتابی

۱۴

منتهای کمال، نقصانست

گل بریزد به وقت سیرابی

۱۵

تو که مبدا و مرجعت اینست

نه سزاوار کبر و اعجابی

۱۶

خشت بالین گور یاد آور

ای که سر بر کنار احبابی

۱۷

خفتنت زیر خاک خواهد بود

ای که در خوابگاه سنجابی

۱۸

بانگ طبلت نمی‌کند بیدار

تو مگر مرده‌ای نه در خوابی

۱۹

بس خلایق فریفتست این سیم

که تو لرزان برو چو سیمایی

۲۰

بس جهان دیده این درخت قدیم

که تو پیچان برو چو لبلابی

۲۱

بس بگردید و بس بخواهد گشت

بر سر ما سپهر دولابی

۲۲

تو ممیز به عقل و ادراکی

نه مکرم به جاه و انسابی

۲۳

تو به دین ارجمند و نیکونام

نه به دنیا و ملک و اسبابی

۲۴

ابلهی صد عتابی خارا

گر بپوشد خریست عتابی

۲۵

نقش دیوار خانه‌ای تو هنوز

گر همین صورتی و القابی

۲۶

ای مرید هوای نفس حریص

تشنه بر زهر همچو جلابی

۲۷

قیمت خویشتن خسیس مکن

که تو در اصل جوهری نابی

۲۸

دست و پایی بزن به چاره و جهد

که عجب در میان غرقابی

۲۹

عهدهای شکسته را چه طریق

چاره هم توبتست و شعابی

۳۰

به در بی‌نیاز نتوان رفت

جز به مستغفری و اوابی

۳۱

تو در خلق می‌زنی شب و روز

لاجرم بی‌نصیب ازین بابی

۳۲

کی دعای تو مستجاب کند

که به یک روح در دو محرابی

۳۳

یارب از جنس ما چه خیر آید

تو کرم کن که رب اربابی

۳۴

غیب دان و لطیف و بی‌چونی

سترپوش و کریم و توابی

۳۵

سعدیا راستی ز خلق مجوی

چون تو در نفس خود نمی‌یابی

۳۶

جای گریه‌ست بر مصیبت پیر

تو چو کودک هنوز لعابی

۳۷

با همه عیب خویشتن شب و روز

در تکاپوی عیب اصحابی

۳۸

گر همه علم عالمت باشد

بی‌عمل مدعی و کذابی

۳۹

پیش مردان آفتاب صفت

به اضافت چو کرم شب‌تابی

۴۰

پیر بودی و ره ندانستی

تو نه پیری که طفل کتابی

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 1119
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 413

نظرات

user_image
سعید
۱۳۹۵/۰۴/۲۹ - ۰۰:۱۹:۲۲
اشعار سعدی بسیار زیباست امیدوارم مردم قدر شعرای بزرگی مثل سعدی را بدانند وبیکدیگر انتقال دهند.
user_image
سعید
۱۳۹۵/۰۴/۲۹ - ۰۰:۲۰:۱۶
بسیار زیبا بود.
user_image
فاطمه
۱۳۹۵/۰۵/۲۱ - ۰۰:۲۲:۳۸
خواندن اشعار سعدی بسیار جذاب و شیرین است و حاوی مطالب آموزنده که آموزش درس زندگی است این سایت کار محققین و دوستداران اشعار سعدی را آسان کرده و کمال تشکر را دارم.
user_image
فرخ مردان
۱۳۹۶/۰۴/۰۶ - ۰۳:۴۸:۳۷
با سلام،آخرین مصرع: "کُتّابی" هست نه "کتابی"( فروغی/ رهنما چاپ هرمس).
user_image
رضا
۱۳۹۸/۰۱/۲۹ - ۱۵:۰۴:۴۵
با سلامدر بیت 19، سیمایی درست نیست. سیمابی درست است. هم به لحاظ قافیه و هم به لحاظ معنی
user_image
بابک
۱۳۹۸/۰۷/۲۳ - ۰۱:۲۰:۲۵
محمدعلی همایون کاتوزیان در مطلبی تحت عنوان "گلستان و افسردگی سعدی"در مجله ایران شناسی، سال سیزدهم، تابستان 1380، شماره 50، با استدلال به بیت اول این قصیده که در گلستان هم آمده و شواهد دیگر در دیباچه گلستان، این احتمال را مطرح کرده که سعدی در پنجاه سالگی دچار آلام روحی شده که ممکن است منطبق با افسردگی باشد. پیوند به وبگاه بیرونی/
user_image
سام
۱۳۹۹/۰۳/۰۸ - ۲۳:۰۰:۲۹
ای که پنجاه رفت و در خوابیمگر این پنج روزه دریابی....همیشه این موضوع مرا در تفکر فرو میبرد که اگر جای شیخ اجل سعدی و شاعره گرامی پروین اعتصامی عوض میشد، ادبیات فارسی دچار چه نقصان و مصیبت جبران ناپذیری میشد؟ سعدی شاهکارهای خود را بعد از سن پنجاه سالگی نگاشته و به طبع رسانده و اگر عمر پروین را داشت که در سن سی و چهار سالگی بدرود حیات گفت، اینک نه گلستانی بود و نه بوستانی و بجای آن کویر بود و برهوت. در مقابل ، اگر پروین اشعار خود را در جوانی به طبع نمیرساند و بمانند سعدی تامل و یا شاید تعلل میکرد تا پنجاه سالگی که هرگز از راه نرسید ، حالا نه “پادشهی از گذرگهی “عبور میکرد و نه کسی “آن قصه شنیدید که در باغ یکی روز را” را شنیده بود. خیلی خوش شانس بودیم که سعدی آنقدر زنده ماند که ما را هم بوستانی باشد و هم گلستانی و پروین هم به نصیحت سعدی عمل کرد و این پنج روزه را دریابید و از اوان جوانی آغاز به درّافشانی کرد و ما را بی نصیب نگذاشت.