
سعدی
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۴ - در ستایش
۱
به خرمی و به خیر آمدی و آزادی
که از صروف زمان در امان حق بادی
۲
به اتفاق همایون و طلعت میمون
دری ز شادی بر روی خلق بگشادی
۳
به هر مقام که پای مبارکت برسد
زمانه را نرسد دست جور و بیدادی
۴
بزرگ پیش خداوند بندهای باشد
که بندگان خدایش کنند آزادی
۵
بهشت گرچه پرآسایشست و ناز و نعیم
جز آن متاع نیابی که خود فرستادی
۶
تو را سلامت دنیا و آخرت باشد
که بیخ خیر نشاندی و داد حق دادی
۷
دعای زندهدلانت بلا بگرداند
غم رعیت و درویش بردهد شادی
۸
خدای عزوجل از تو بنده خشنودست
وزان پدر که تو فرزند پرهنر زادی
۹
ملوک روی زمین بر سواد منشورت
نهاده سر چو قلم بر بیاض بغدادی
تصاویر و صوت


نظرات