
سعدی
غزل شمارهٔ ۱۵
۱
هر که هر بامداد پیش کسیست
هر شبانگاه در سرش هوسیست
۲
دل منه بر وفای صحبت او
کآنچنان را حریف چون تو بسیست
۳
مهربانی و دوستی ورزد
تا تو را مکنتی و دسترسیست
۴
گوید اندر جهان تویی امروز
گر مرا مونسی و همنفسیست
۵
باز با دیگری همین گوید
کاین جهان بی تو بر دلم قفسیست
۶
همچو زنبور در به در پویان
هر کجا طعمهای بود مگسیست
۷
همه دعوی و فارغ از معنی
راست گویی میان تهی جرسیست
۸
پیش آن ذم این کند که خریست
نزد این عیب آن کند که خسیست
۹
هر کجا بینی این چنین کس را
التفاتش مکن که هیچ کسیست
تصاویر و صوت


نظرات
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)