سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۲۸

۱

وقت آن است که ضعف آید و نیرو برود

قدرت از منطق شیرین سخنگو برود

۲

ناگهی باد خزان آید و این رونق و آب

که تو می‌بینی از این گلبن خوشبو برود

۳

پایم از قوت رفتار فرو خواهد ماند

خنک آن کس که حذر گیرد و نیکو برود

۴

تا به روزی که به جوی شده باز آید آب

یعلم‌الله که اگر گریه کنم جو برود

۵

من و فردوس بدین نقد بضاعت که مراست؟

اهرمن را که گذارد که به مینو برود؟

۶

سعیم این است که در آتش اندیشه چو عود

خویشتن سوخته‌ام تا به جهان بو برود

۷

همه سرمایهٔ سعدی سخن شیرین بود

وین از او ماند ندانم که چه با او برود

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 1177
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 653

نظرات

user_image
تماشاگه راز
۱۳۹۴/۰۱/۱۰ - ۲۳:۵۸:۳۰
یعلم‌الله که اگر گریه کنم جو برود
user_image
ناشناس
۱۳۹۵/۰۴/۰۴ - ۰۸:۲۷:۵۷
بیت آخر : وین ازو ماند ندانم که چه با او برود
user_image
سعید ح
۱۳۹۷/۱۱/۱۶ - ۱۲:۵۴:۳۲
در مصرع آخر واژه ندانم جا افتاده است. لطفا تصحیح شود. با تشکر
user_image
سرایی
۱۳۹۸/۱۲/۲۶ - ۲۰:۰۴:۲۳
مصرع آخر:وین از او مانده ندانم که چه با او برود.