سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۴۰

۱

عمرها در سینه پنهان داشتیم اسرار دل

نقطهٔ سر عاقبت بیرون شد از پرگار دل

۲

گر مسلمانی رفیقا دیر و زنارت کجاست

شهوت آتشگاه جان است و هوا زنار دل

۳

آخر ای آیینه جوهر، دیده‌ای بر خود گمار

صورت حق چند پوشی در پس زنگار دل

۴

این قدر دریاب کاندر خانهٔ خاطر، ملک

نگذرد تا صورت دیو است بر دیوار دل

۵

ملک آزادی نخواهی یافت واستغنای مال

هر دو عالم بندهٔ خود کن به استظهار دل

۶

در نگارستان صورت ترک حظ نفس گیر

تا شوی در عالم تحقیق برخوردار دل

۷

نی تو را از کار گل امکان همت بیش نیست

با تو ترسم درنگیرد ماجرای کار دل

۸

سعدیا با کر سخن در علم موسیقی خطاست

گوش جان باید که معلومش کند اسرار دل

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 1183
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 698

نظرات

user_image
ارسلان
۱۳۹۴/۱۱/۳۰ - ۰۱:۵۶:۵۶
سلام! ببخشید میشه یه نفر معنی بیت "سعدیا با کر سخن در علم موسیقی خطاستگوش جان باید که معلومش کند اسرار دل" رو برام توضیح بده؟؟؟
user_image
سمانه، م
۱۳۹۴/۱۱/۳۰ - ۰۶:۰۳:۱۹
ارسلان گرامیگویا سعدی ، مثالی آورده و موسیقی را بر خاسته از نهان دل دانسته و بیان کننده ی اسرار پنهانی ، در ظاهر میگوید : موسیقی در کر اثری ندارد ، ولی منظورش کسی ست که گوش جانش بسته و سخن اهل دل را فهم نمی کندمی فرماید : باید ضمیر آگاه داشت تا از اسرار نهان آگاه شدبا احترام
user_image
ایرانی
۱۳۹۷/۰۷/۲۳ - ۱۷:۳۲:۵۵
آفرین بر بانو سمانه. توضیح خوبی بود. من هم با نظر شما موافقم.
user_image
امین
۱۳۹۷/۰۷/۲۳ - ۱۷:۳۴:۰۴
ملک آزادی نخواهی یافت و استغنای مالهر دو عالم بندهٔ خود کن به استظهار دل.