سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۵۰

۱

برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم

تقصیرهای رفته به خدمت قضا کنیم

۲

بی‌مغز بود سر که نهادیم پیش خلق

دیگر فروتنی به در کبریا کنیم

۳

دارالفنا کرای مرمت نمی‌کند

بشتاب تا عمارت دارالبقا کنیم

۴

دارالشفای توبه نبسته‌ست در هنوز

تا درد معصیت به تدارک دوا کنیم

۵

روی از خدا به هر چه کنی شرک خالص است

توحید محض کز همه رو در خدا کنیم

۶

پیراهن خلاف به دست مراجعت

یکتا کنیم و پشت عبادت دو تا کنیم

۷

چند آید این خیال و رود در سرای دل

تا کی مقام دوست به دشمن رها کنیم

۸

چون برترین مقام ملک دون قدر ماست

چندین به دست دیو زبونی چرا کنیم

۹

سیم دغل خجالت و بدنامی آورد

خیز ای حکیم تا طلب کیمیا کنیم

۱۰

بستن قبا به خدمت سالار و شهریار

امیدوارتر که گنه در عبا کنیم

۱۱

سعدی گدا بخواهد و منعم به زر خرد

ما را وجود نیست بیا تا دعا کنیم

۱۲

یارب تو دست گیر که آلا و مغفرت

در خورد توست و در خور ما هر چه ما کنیم

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 1189
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 550

نظرات

user_image
امیدی
۱۳۹۱/۰۵/۳۰ - ۰۴:۰۱:۱۱
بحر این غزل و غزل قبلی مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور است نه محذوف. کلمه آخر مصراع اول بیت سوم باید (نمی کنند) باشد.
user_image
monire
۱۳۹۱/۰۸/۲۳ - ۰۴:۳۲:۴۳
میخواهم معنی و مفهوم این بیت را بدانمسعدی گدا بخواهد و منعم به زر خردما را وجود نیست بیا تا دعا کنیم
user_image
مهدی
۱۳۹۲/۰۸/۳۰ - ۰۳:۱۰:۳۴
خانم monireاحتمالا منظور این است آن کسی که چیزی از خود دارد، از آن بهره می برد ولی کسی که چیزی ندارد، باید از دیگران طلب کند. اکنون ما هم از وجود بی بهره ایم و محتاج خداییم و چیزی از خود نداریم، پس باید از خدا طلب کنیم.
user_image
رضا
۱۳۹۴/۱۱/۱۳ - ۱۰:۱۴:۵۳
از نظر معنائی چون دارالفنا مفرد است باید همان "نمی کند" باشد. به این معنی که ارزش ندارد که دارالفنا ( خانه ی دنیا) را مرمت کرد
user_image
رضا
۱۳۹۷/۰۸/۱۰ - ۰۲:۵۰:۴۱
در بیت دهم «امیدوار» به‌معنی راجی‌ست یا مرجوّ؟