
سعدی
غزل شمارهٔ ۵۳
۱
عشقبازی چیست سر در پای جانان باختن
با سر اندر کوی دلبر عشق نتوان باختن
۲
آتشم در جان گرفت از عود خلوت سوختن
توبه کارم توبه کار از عشق پنهان باختن
۳
اسب در میدان رسوایی جهانم مردوار
بیش از این در خانه نتوان گوی و چوگان باختن
۴
پاکبازان طریقت را صفت دانی که چیست
بر بساط نرد درد اول ندب جان باختن
۵
زاهدی بر باد الا، مال و منصب دادن است
عاشقی در ششدر لا، کفر و ایمان باختن
۶
بر کفی جام شریعت بر کفی سندان عشق
هر هوسناکی نداند جام و سندان باختن
۷
سعدیا شطرنج ره مردان خلوت باختند
رو تماشا کن که نتوانی چو ایشان باختن
تصاویر و صوت



نظرات
عابد توانچه
فرخ مردان
۷
۷
امیر