سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۵۴

۱

ای به باد هوس در افتاده

بادت اندر سر است یا باده

۲

یک قدم بر خلاف نفس بنه

در خیال خدای ننهاده

۳

راه گم کرده از طریق صلاح

در بیابان غفلت افتاده

۴

خود به یک بار از تو بستاند

چرخ انصافهای ناداده

۵

رنج‌بردار دیو نفس مباش

در هوای بت ای پریزاده

۶

دیدی این روزگار سفله نواز

چون گرفت از تو جان آزاده

۷

چون تو آسوده‌ای چه می‌دانی

که مرا نیست عیش آماده

۸

ملک آزادیت چو ممکن نیست

شهربند هواست بگشاده

۹

لاف مردی زنی و زن باشی

همچو خنثی مباش نرماده

۱۰

سعدیا تا کی این رحیل زنی

محمل از پیش نافرستاده

۱۱

هر زمان چون پیاله چند زنی

خنده در روی لعبت ساده

۱۲

بس که با خویشتن بگویی راز

چون صراحی به اشک بیجاده

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 1192
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 722

نظرات

user_image
فرخ مردان
۱۳۹۶/۰۳/۲۲ - ۰۲:۰۹:۳۵
کسی میتونه در مورد معنی بیت های هشتم و آخر راهنمایی کنه؟
user_image
حمیدرضا
۱۴۰۰/۰۷/۱۶ - ۱۰:۱۱:۰۱
علی رغم این که در چاپ فروغی «بنه» آمده، من متوجه نحوهٔ خواندن صحیح و معنادار بیت با این صورت نشدم (فعل امری «بنه» و سپس ارتباط آن با مصرع دوم). در نسخهٔ خطی دیگری به جای آن «پلید» نوشته شده که در خوانش شعر از این صورت استفاده شد. اگر دوستان در مورد نحوهٔ خوانش صحیح بیت به صورتی که در نسخهٔ فروغی آمده پیشنهادی دارند لطفاً عنوان بفرمایند.
user_image
بابک چندم
۱۴۰۰/۰۷/۱۷ - ۰۸:۵۳:۱۶
@ حمید رضا خوانش من بر اساس نسخه فروغی: ای به باد هوس در افتاده بادت اندر سر است یا باده؟ یک قدم بر خلاف نفس بنه در خیال، خدای ننهاده مصرع دوم از بیت دوم را می توان دو گونه خواند: ۱- پرسشی* در خیال ( بی کسره رابط و سپس توقف/ مکس) خدای (را) ننهاده(ای)؟ در ذهن یا ضمیرت از خدا خبر نداری؟ (*چند بیت دیگر در این شعر نیز پرسشی اند) ۲-اخباری در خیال (همچنان بی کسره و سپس توقف کوتاه) خدای (را) ننهاده ای آنکه در ذهن/ ضمیرت از خدا بی خبری  
user_image
بابک چندم
۱۴۰۰/۰۷/۱۸ - ۱۹:۳۱:۳۳
حمید رضا جان، والله دروغ چرا! گرچه که ترازوی من از همان روز ازل نامیزانه و فعلن، فاعلن، مفتعلن و ...در رده گروه سنی من نیست، ولی هجاها را اگر که حوصله کنم و حال و دماغی باشد به گمانم که بتوانم از پسش برآیم... پیشنهاد اولم هم که شوخی نبود و از دید خودم ایراد وزنی نداشت: یک قدم برخلاف نفس بنه در خیال، خدای را ننهاده ("را" از قلم افتاده) و معنی آنرا هم که پیشتر آوردم تکمیل می کنم : ای از خدا بی خبر حداقل کمی همت کن که از نفس دور شوی.  اما توصیف جناب ططری: یک قدم بر خلاف نفس بنه (یک قدم) در خیالِ خدای ننهاده یک قدم در اندیشهء خدا بر نداشته ای؟در فکر خدا یک قدم نگذاشتی؟ در اندیشه/پندار او قدم برداشتن/گذاردن؟ در راه قدم می نهند یا در اندیشه؟ در اندیشه او قدم نهادن-> به سوی او رفتن، به او نزدیک شدن برای من ثقیل است، چرا که اگرچه نهایتاً به سوی خدا رفتن، به خدا نزدیک شدن را برداشت می توان کرد ولی همانند لقمه را دور سر گرداندن است...مثلا می توانست بسیار ساده تر بیاورد " قدمی در راهِ خدای ننهاده" . اگر هم اینرا به حساب آرایه شاعری و تمایل شاعر به کمی پیچیدگی فرض کنیم، به نظر من چندان لطیف و دلچسب و مطبوع که نیست هیچ درست خلاف آنست و خلاف طبیعت سعدی که در ذهن من است: ظریف، لطیف، دلنشین گوی....بیانش در بسیاری موارد پیچیدگی دارد ولی نه پیچیدگی فقط به صرف پیچاندن و پیچیدگی... در مورد بیت هفتم هم که اشاره کردید، به گمان من می توان هر دو مصراع آنرا دو گونه خواند : اخباری و پرسشی که در نهایت دو معنی متضاد می دهند. اخباری: تو که آسوده ای از حال من خبر نداری،که چه دور از شادی و سرمستیم. پرسشی: چون خودت غرق آسودگی هستی ، گمان میبری که من شادی و سرمستی ندارم؟ به هر حال این آنچه که به ذهن من خطور کرد است و گر ایرادی هم دارد گوش شنوا دارم.