
سعدی
غزل شمارهٔ ۵۶
۱
ای صوفی سرگردان، در بند نکونامی
تا درد نیاشامی، زین درد نیارامی
۲
ملک صمدیت را، چه سود و زیان دارد
گر حافظ قرآنی، یا عابد اصنامی
۳
زهدت به چه کار آید، گر راندهٔ درگاهی؟
کفرت چه زیان دارد، گر نیک سرانجامی
۴
بیچارهٔ توفیقند، هم صالح و هم طالح
درماندهٔ تقدیرند، هم عارف و هم عامی
۵
جهدت نکند آزاد، ای صید که در بندی
سودت نکند پرواز، ای مرغ که در دامی
۶
جامی چه بقا دارد، در رهگذر سنگی؟
دور فلک آن سنگ است، ای خواجه تو آن جامی
۷
این ملک خلل گیرد، گر خود ملک رومی
وین روز به شام آید، گر پادشه شامی
۸
کام همه دنیا را، بر هیچ منه سعدی
چون با دگری باید، پرداخت به ناکامی
۹
گر عاقل و هشیاری، وز دل خبری داری
تا آدمیت خوانند، ورنه کم از انعامی
تصاویر و صوت

نظرات
میثم کریمی
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
امین
عباس مشرف رضوی
الهامی
ایرانی
هادی قدرتی نژاد
حسین،۱
محمد
nabavar
حمزه
حمید
ناصر
احسان حسینی تبار
علیرضا کریمی