سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۵۸

۱

چو کسی در آمد از پای و تو دستگاه داری

گرت آدمیتی هست دلش نگاه داری

۲

به ره بهشت فردا نتوان شدن ز محشر

مگر از دیار دنیا که سر دو راه داری

۳

همه عیب خلق دیدن نه مروت است و مردی

نگهی به خویشتن کن که تو هم گناه داری

۴

ره طالبان و مردان کرم است و لطف و احسان

تو خود از نشان مردی مگر این کلاه داری

۵

به چه خرمی و نازان گرو از تو برد هامان

اگرت شرف همین است که مال و جاه داری

۶

چه درخت‌های طوبی‌ست نشانده آدمی را

تو بهیمه‌وار الفت به همین گیاه داری

۷

به کدام روسپیدی طمع بهشت بندی

تو که در خریطه چندین ورق سیاه داری

۸

به در خدای قربی طلب ای ضعیف همت

که نماند این تقرب که به پادشاه داری

۹

تو مسافری و دنیا سر آب کاروانی

نه معول است پشتی که بر این پناه داری

۱۰

که زبان خاک داند که به گوش مرده گوید

چه خوش است عیش وارث که به جایگاه داری

۱۱

تو حساب خویشتن کن نه عتاب خلق سعدی

که بضاعت قیامت عمل تباه داری

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 1194
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 590

نظرات

user_image
نگین شکروی
۱۳۸۸/۱۱/۰۶ - ۱۴:۵۴:۴۱
بادرودوسپاس فراواندرمصرع دوم بیت هفتم "توکه در خریطه" صحیح است
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
علی کاظمی
۱۳۹۲/۰۴/۱۰ - ۱۵:۱۱:۴۷
بابام عاشق این غزل سعدی است واقعا زیباست
user_image
فرخ مردان
۱۳۹۶/۰۳/۲۵ - ۰۳:۱۶:۵۵
گنجور عزیز،کاشکی کاما ها رو حذف کنید تا به سنت شعر فارسی ، درست خوندن شعر زحمت و درک معنی رو بخواد و هم اینکه گاهی به ایهام کمک کنه. با سپاس.
user_image
عسگری
۱۳۹۷/۰۶/۰۷ - ۰۱:۰۶:۴۱
بیت ششم : بهیمه صحیح است.
user_image
نیلوفر خلجی
۱۴۰۱/۱۰/۱۳ - ۰۲:۰۲:۵۳
با درود  منظور از هامان، در بیت 5 چیست؟