سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۶۴

۱

یاری آن است که زهر از قبلش نوش کنی

نه چو رنجی رسدت یار فراموش کنی

۲

هاون از یار جفا بیند و تسلیم شود

تو چه یاری که چو دیگ از غم دل جوش کنی

۳

علم از دوش بنه ور عسلی فرماید

شرط آزادگی آن است که بر دوش کنی

۴

راه دانا دگر و مذهب عاشق دگر است

ای خردمند که عیب من مدهوش کنی

۵

شاهد آن وقت بیاید که تو حاضر گردی

مطرب آن گاه بگوید که تو خاموش کنی

۶

سر تشنیع نداری طلب یار مکن

مگست نیش زند چون طلب نوش کنی

۷

پای در سلسله باید که همان لذت عشق

در تو باشد که گرش دست در آغوش کنی

۸

مرد باید که نظر بر ملخ و مور کند

آن تأمل که تو در زلف و بناگوش کنی

۹

تا چه شکلی تو در آیینه همان خواهی دید

شاهد آیینهٔ توست ار نظر هوش کنی

۱۰

سخن معرفت از حلقهٔ درویشان پرس

سعدیا شاید از این حلقه که در گوش کنی

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 1197
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 614

نظرات

user_image
شیلان شبلی
۱۳۹۴/۰۲/۱۵ - ۱۲:۲۰:۵۷
با سلامبه نظر می رسد که در بیت سوم به جای- عسلی -باید -عملی- باشد.
user_image
فرخ مردان
۱۳۹۶/۰۳/۲۷ - ۲۳:۱۷:۰۰
@شبلانهمان "عسلی" درست است: پارچه/شال به علامت یهودی بودن. میگه اگر یار گفت علم اسلام رو زمین بگذار و علامت کفر رو بر شانه بنداز، باید که انجام بدی.
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۶/۳۱ - ۱۲:۴۷:۰۰
علم از دوش بنه ور عسلی فرمایدشرط آزادگی آنست که بر دوش کنیمیگوید اگر خواهد که تو را خوار کند(انگشت نما شوی) بپذیر و هیچ مگو که این آیین رادمردی است.
user_image
ع.چاوش
۱۳۹۹/۰۲/۱۰ - ۱۹:۴۵:۳۶
سلام خدمت مدیریت سایتبیت هفتم اشکال نگارشی دارد و به جای «تو» ، «ت» آمده:«پای در سلسله باید که همان لذت عشقدر ت باشد که گرش دست در آغوش کنی»لطفا اصلاح گردد. با سپاس