
سعدی
شمارهٔ ۱۱۸
۱
ناگهان بانگ در سرای افتد
که فلان را محلِّ وعده رسید
۲
دوستان آمدند تا لبِ گور
قدمی چند و باز پس گردید
۳
وآن کَـزو دوستتر نمیداری
مال و مِلک و قباله بُرد و کلید
۴
وینکه پیوسته با تو خواهد بود
عملِ توست؛ نَفْسِ پاک و پلید
۵
نیک دَریاب و بَد مَکُن، زنهار
که بَد و نیک باز خواهی دید
تصاویر و صوت

نظرات