
سعدی
شمارهٔ ۱۱۹
۱
یارب این نامهسِیَهکردهی بیفایدهعُمْر
همچُنان، از کَرَمَت بَر نگرفتهست امید
۲
گَر به زندانِ عقوبت بَریـَم روزِ شُمار
جای آن است که محبوس بمانم، جاوید
۳
هر درختی، ثمری دارد و؛ هرکس، هُنَری
منِ بیمایهی بدبخت، تهیدست، چو بید
۴
لیکن از مشرقِ الطافِ الهی نه عجب
که چو شب روز شود، بر همه تابَد خورشید
۵
ما، کیانیم که در معرضِ یاران آییم؟
ماکیان را چه محل در نظرِ بازِ سپید؟
تصاویر و صوت

نظرات
محمدرضا
سعید