
سعدی
شمارهٔ ۱۲۸
۱
بود در خاطرم که یک چندی
گرچه هستم به اصل و دانش خر
۲
به خرد با فرشته هم پهلو
سخن نظم، نظم دانهٔ در
۳
تا مگر گردد از ایادی تو
تنگم از مرده ریگ مردم پر
۴
چون نبودیم در خور خدمت
گفت عفوت که السلامة مر
۵
بندگی درت کنم چندی
بیریا همچو ایبک و سنقر
۶
ترک کردیم خدمت و خلعت
نه دیار عرب نه شیر شتر
تصاویر و صوت

نظرات
سیاوش
سیاوش
آبتین محجوب
ناصر