صائب تبریزی

صائب تبریزی

شمارهٔ ۲۷ - در توصیف زاینده رود

۱

چشمه حیوان ندارد آب و تاب زنده‌رود

خضر و آب زندگانی، ما و آب زنده‌رود

۲

نیست آب زندگی را حسن آب زنده‌رود

صد پری در شیشه دارد هر حباب زنده‌رود

۳

هرکه بتواند سفیدی از سیاهی فرق کرد

می‌شمارد به ز آب خضر، آب زنده‌رود

۴

سینه بر شمشیر بی‌زنهار ابرو می‌زند

چین ابروی بتان از پیچ و تاب زنده‌رود

۵

می‌ستاند توبه را از کف عنان اختیار

جلوه مستانه دریا رکاب زنده‌رود

۶

در خرابی‌های او چون می عمارتهاست فرش

وقت آن کس خوش که می‌گردد خراب زنده‌رود

۷

چون ز ظلمت در لباس دود پنهان گشته‌است؟

نیست آب زندگانی گر کباب زنده‌رود

۸

می‌دهد چون خضر، تشریف حیات جاودان

خاک‌های مرده‌دل را فیض آب زنده‌رود

۹

برق در پیراهن اندازد کتان توبه را

چون می روشن، فروغ ماهتاب زنده‌رود

۱۰

در نقاب کف دل از روشن‌ضمیران می‌برد

آه اگر افتد به یک جانب نقاب زنده‌رود!

۱۱

موج، مجنون عنان از دست بیرون رفته‌ای است

خیمه لیلی است پنداری حباب زنده‌رود

۱۲

چشم بیدار و دل زنده است صائب گوهرش

هر رگ باری که برخیزد ز آب زنده‌رود

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
زنده رود
۱۳۹۶/۰۲/۰۳ - ۱۷:۱۱:۲۰
جناب عبد الرحمن جامی شعری هم به نام همین "زنده رود" دارد که بیشتر معناهای عرفانی و صوفی مراد گرفته است. و زنده رود را در شعرش نام مکان و لحظه ای که جناب شاعر داشته با خدا راز و نیاز می کرده است، گذاشته است.