
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱
۱
اگر نه مدِّ بسمالله بودی تاجِ عنوانها
نگشتی تا قیامت نو خط شیرازه دیوانها
۲
نه تنها کعبه صحراییست دارد کعبهٔ دل هم
به گرد خویشتن از وسعت مشرب بیابانها
۳
به فکر نیستی هرگز نمیافتند مغروران
اگرچه صورت مقراض لا دارد گریبانها
۴
سر شوریدهای آوردهام از وادی مجنون
تهی سازید از سنگ ملامت جیب و دامانها
۵
حیات جاودان خواهی به صحرای قناعت رو
که دارد یاد هر موری در آن وادی سلیمانها
۶
گلستان سخن را تازهرو دارد لب خشکم
که جز من میرساند در سفال خشک، ریحانها؟
۷
نمیبینی ز استغنا به زیر پا نمیدانی
که آخر میشود خار سر دیوار، مژگانها
۸
کدامین نعمت اَلوان بود در خاک غیر از خون؟
ز خجلت برنمیدارد فلک سرپوش این خوانها
۹
چنان از فکر صائب شور افتادهست در عالم
که مرغان این سخن دارند با هم در گلستانها
تصاویر و صوت



نظرات
سید علی حسینی
سمیه تکر
سید احسان حسینی
محبوبه
مهدی
آرام جان
مراد گلشنی