
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۰۰
۱
با زمینگیری به منزل میرسانم خلق را
در بیابانِ طلب سنگِ نشانم خلق را
۲
سینهٔ بی کینهای دارم که چون زنبورِ شهد
میشود شیرین دهان از کسرِ شأنم خلق را
۳
میکنند از من تهی پهلو چو تیغِ آبدار
گرچه از طبعِ روان، آبِ روانم خلق را
۴
این گرانجانان سزاوارِ سبکباری نیند
ورنه از یک ناله از خود میرهانم خلق را
۵
نیست از یوسف بجز حسرت نصیبِ مفلسان
از بهای خویش بر خاطر گرانم خلق را
۶
چون شرابِ تلخ، صائب نیست بیکیفیتی
حرفِ تلخی کز نصیحت میچشانم خلق را
نظرات