صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۰۱۹

۱

در دل هر کس بود درد طلب در منزل است

آب در گوهر ز بی تابی به دریا واصل است

۲

مرکب آزاد مردان می شود دنیای پوچ

از سبکروحی خس و خاشاک را کف ساحل است

۳

مردم آزاده دست از تن پرستی شسته اند

در کنار آب، پای سرو دایم در گل است

۴

آتش و پنبه است با هم صحبت سنگین دلان

با گرانان پله میزان گردون مایل است

۵

اهل همت را ز گوهر آنچه باید حفظ کرد

در محیط آفرینش آبروی سایل است

۶

ماه را خورشید عالمتاب می سازد تمام

سالک از نقصان نیندیشد چو مرشد کامل است

۷

نیست تسخیر دل ما کار آتش طلعتان

این سپند شوخ در مجمر برون محفل است

۸

این جواب آن غزل صائب که ملا گفته است

دل ز راه ذوق داند کاین کدامین منزل است

تصاویر و صوت

نظرات