
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۰۲۷
۱
از تن خاکی به جد و جهد رستن مشکل است
رشته جان را به زور خود گسستن مشکل است
۲
رستمی باید که بیژن را برون آرد ز چاه
بی کمند جذبه از دنیا گسستن مشکل است
۳
در تنور سرد خودداری نمی آید ز نان
درد و داغ عشق را بر خویش بستن مشکل است
۴
بی دل روشن خداجویی خیال باطلی است
این گهر را با چراغ مرده جستن مشکل است
۵
در جهان آفرینش ذره ای بیکار نیست
در چنین هنگامه ای فارغ نشستن مشکل است
۶
زندگی چون گشت از قد دو تا پا در رکاب
از سرانجام سفر غافل نشستن مشکل است
۷
از فضای حق مشو غافل که با این مشت خاک
پیش این سیلاب بی زنهار بستن مشکل است
۸
تا نباشد آتشی در زیر پایت چون سپند
صائب از هنگامه ایجاد جستن مشکل است
تصاویر و صوت

نظرات
ناشناس