صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۰۵۷

۱

از عزیزان دیده پوشیده من روشن است

بوی پیراهن کلید خانه چشم من است

۲

خون ما بی طالعان را نیست معراج قبول

ورنه جای مصرع رنگین، بیاض گردن است

۳

دیده بازست از نظاره دنیا حجاب

دیدن این خواب، موقوف نظر پوشیدن است

۴

از شب بخت سیاهم صبح امیدی نزاد

حرف خواب آلودگان است این که شب آبستن است

۵

پستی سقف فلک آه مرا در دل شکست

شمع می دزدد نفس چندان که زیر دامن است

۶

سرمپیچ از داغ، کز اقبال روزافزون عشق

داغ چون پیوسته شد با هم، دعای جوشن است

۷

تا چه بیراهی ز من سر زد، که در دشت جنون

هر سر خاری که بینم تشنه خون من است

۸

می شوند از چرب نرمی دوست صائب دشمنان

بر چراغ من نسیم صبحگاهی روغن است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۷۷

نظرات