صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۰۶۹

۱

سر گران از دل گذشتن، صید را خواباندن است

دانه صیاد اینجا آستین افشاندن است

۲

نیست ممکن سر برآوردن به سعی از کار عشق

ساحل این بحر خونین دست بر هم ماندن است

۳

زاهدان خشک را با عشق گشتن همسفر

با سمند برق جولان، اسب چوبین راندن است

۴

گوشه گیری نقد می سازد بهشت نسیه را

سر به جیب خود کشیدن، گل به جیب افشاندن است

۵

می کند اشک ندامت خواب غفلت را علاج

گریه کردن، بر رخ مدهوش آب افشاندن است

۶

غم چه سازد با دل خوش مشرب دیوانگان؟

سنگ بر دریا زدن، بازوی خود رنجاندن است

۷

جز تماشا نیست از گل حاصل مرغ چمن

قسمت اطفال از مصحف ورق گرداندن است

۸

دوربینی می کند نزدیک راه دور را

خودحسابی نامه فردای خود را خواندن است

۹

از طبیبان بی سبب صائب مشو منت پذیر

هست اگر این درد را درمان، به خود درماندن است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۳۱۲
دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۸۴

نظرات