صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۰۷۵

۱

دل چو کشتی، جان روشن عالم آب من است

بادبان و لنگرش بیداری و خواب من است

۲

از فروغ عاریت پاک است وحدت خانه ام

زردی رخساره من شمع محراب من است

۳

ثابت و سیاره گردون من اشک است و داغ

آه سردی کز جگر برخاست مهتاب من است

۴

بوریا کز خشک مغزی خواب مردم تلخ ازوست

موج دریای حلاوت از شکر خواب من است

۵

نیست چون خواب گران، سامان خودداری مرا

گر همه یک قطره آب است، سیلاب من است

۶

باعث محرومیم قرب است مانند حباب

عین دریا پرده چشم گرانخواب من است

۷

بی قراری های من در گرد دارد چرخ را

جنبش این شیشه ها از جوش سیماب من است

۸

از تنور خاک چون طوفان برونم می کشد

شورشی کز شوق او در جان بی تاب من است

۹

آتشی کز شوق او صائب مرا در زیر پاست

خار صحرای ملامت فرش سنجاب من است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۴۲۶
دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۸۷

نظرات