صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۰۷۸

۱

هر چه دارد در خم سربسته گردون از من است

می به حکمت می خورم، جای فلاطون از من است

۲

تا خم می در زمین خانه ام در خاک هست

عشرت روی زمین با گنج قارون از من است

۳

نیست چون عنقا ز من جز نام چیزی در میان

خود پرستش می کند خود را و ممنون از من است

۴

از تلاش قرب ظاهر با خیالش فارغم

لفظ از هر کس که خواهد باش، مضمون از من است

۵

خلوت اندیشه ام چون غنچه لبریز گل است

خار دیوارست هر نقشی که بیرون از من است

۶

باده پر زور در مینا سرایت می کند

این که پیراهن درد هر صبح گردون از من است

۷

اهل معنی می زنند از غیرت من پیچ و تاب

مصرعی را می کند گر سرو موزون از من است

۸

با جنون شهری من برنمی آید کسی

در بیابان این چنین سرگشته مجنون از من است

۹

بوی خون می آید از تیغ زبان بلبلان

ورنه می گفتم که روی باغ گلگون از من است

۱۰

می زنم نقش دگر بر آب در هر دم زدن

رنگ دریای سخن صائب دگرگون از من است

تصاویر و صوت

کلیات صائب تبریزی از روی نسخهٔ خطی که خود شاعر تصحیح نموده با مقدمه و شرح حال آقای امیری فیروزکوهی از انتشارات کتابفروشی خیام، مقدمه مورخ ۱۳۳۳ شمسی - گردآورنده: ج. آزمون - تصویر ۵۰۳
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۴۲۳
دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۸۸

نظرات