
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۰۷۹
۱
نوبهار آیینه طبع سخنساز من است
برگ گل چون عندلیبان پرده ساز من است
۲
ناله مستانه من بیخودی می آورد
هر که از خود می دود بیرون به آواز من است
۳
چون صدف، آبی که دارد گوهر من در گره
همچو سیل نوبهاران خانه پرداز من است
۴
خار صحرای علایق نیست دامنگیر من
گردبادم، ریشه من بال پرواز من است
۵
چون صدف نتوان به تیغ از هم جدا کردن لبم
خون خود را می خورد آن کس که غماز من است
۶
از نظر بازی شود روشن دل تاریک من
روزن غمخانه من دیده باز من است
۷
از نگاهی می توان صائب مرا تسخیر کرد
هر که را مژگان گیرایی است شهباز من است
تصاویر و صوت


نظرات