
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۱۲۰
۱
در بهاران بزم عیش میکشان آماده است
جوش گل هم شاهد و هم مطرب و هم باده است
۲
می زند موج قیامت گلشن از الوان حسن
هم لب جو نوخط و هم روی گلها ساده است
۳
گل ز مستی بوسه بر منقار بلبل می زند
سرو در آغوش طوق قمریان افتاده است
۴
هر طرف گوش افکنی آواز بلبل می رسد
رو به هر جانب کنی رخسار گل آماده است
۵
هیچ خار تنگدستی بی برات عیش نیست
از شکوفه دفتر احسان چمن بگشاده است
۶
غنچه را مینا ز زور باده بر سنگ آمده است
از سیه مستی ز دست لاله جام افتاده است
۷
قمریان را گرچه طوق بندگی بر گردن است
سرو با آزادگی چون بندگان افتاده است
۸
غنچه چون عیسی به گفتار آماده است از مهد شاخ
گل چو مریم مهر خاموشی به لب بنهاده است
۹
صائب از گلشن مرو بیرون که در فصل بهار
هر چه می خواهی ز اسباب نشاط آماده است
تصاویر و صوت


نظرات