
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۱۳۴
۱
نه همین آن سنگدل ما را فرامش کرده است
مستی دارد که دنیا را فرامش کرده است
۲
آنچنان کز نقشها آیینه باشد بی خبر
دیده حیران تماشا را فرامش کرده است
۳
یاد دریا تازه دارد قطره را هر جا که هست
قطره پندارد که دریا را فرامش کرده است
۴
در حریم سینه من با خیال یار، دل
حالتی دارد که دنیا را فرامش کرده است
۵
هر کسی گویند دارد نوبتی در آسیا
آسمان چون نوبت ما را فرامش کرده است؟
۶
طوطی ما بس که مشغول تماشای خودست
صائب آن آیینه سیما را فرامش کرده است
تصاویر و صوت


نظرات
مهناز ، س