صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۱۴۲

۱

خضر را گر سبز آب زندگانی کرده است

عالمی را زنده دل آن یار جانی کرده است

۲

از خس و خار تمنا جلوه آن گلعذار

سینه ها را پاک از آتش عنانی کرده است

۳

در جواب غیر از دستش نمی افتد قلم

آن که یاد ما به پیغام زبانی کرده است

۴

در کهنسالی ز نسیان شکوه کافر نعمتی است

تلخ، پیری را به من یاد جوانی کرده است

۵

جز گرفتاری سخنسازی ندارد حاصلی

طوطیان را در قفس شیرین زبانی کرده است

۶

صبح را پاس نفس دل زنده دارد جاودان

شمع، کوته عمر خود ز آتش زبانی کرده است

۷

گریه تلخ است چون گل حاصلش از زندگی

عمر خود هر کس که صرف شادمانی کرده است

۸

رفتنش بر ماندگان باشد سبک چون برگ کاه

در حیات آن کس که بر دلها گرانی کرده است

۹

نیست ممکن صائب از خلوت قدم بیرون نهد

هر که تسخیر پریزاد معانی کرده است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۴۰۰
دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۱۱۸

نظرات