
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۱۴۵
۱
بوسه از لعلت قدح در چشمه کوثر زده است
خنده از تنگ دهانت غوطه در شکر زده است
۲
می توان کردن به نرمی راه در دلهای سخت
رشته از همواری خود غوطه در گوهر زده است
۳
در دبستان ریاضت، فرد باطل نیستیم
صفحه پهلوی ما را بوریا مسطر زده است
۴
چین ابرو را چه در آزار ما سر داده ای؟
غیر آه بی اثر دیگر چه از ما سر زده است؟
۵
آسمان در شور چشمی بیگناه افتاده است
اشک شور من نمک در دیده اختر زده است
۶
صد خیابان سرو، پا انداز نخل سرکشت!
با تن تنها مکرر بر صف محشر زده است
۷
جوش غیرت می زند خون شفق از رشک من
برق را مژگان آتشدست من خنجر زده است
۸
چون ننوشد کاسه کاسه زهر صائب مدعی؟
کلک از شیرین زبانی نیش بر شکر زده است
تصاویر و صوت


نظرات