
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۱۵۴
۱
مردمی در طینت اهل جهان کم مانده است
صورت بی معنیی بر جا ز آدم مانده است
۲
نام شاهان از اثر در دور می باشد مدام
شاهد این گفتگو جامی است کز جم مانده است
۳
بی سخن بر دامن پاکش گواهی می دهد
نسخه ای کز روی شرم آلود مریم مانده است
۴
خرد مشمر جرم را کز خوردن گندم به خلد
سینه چاکی به فرزندان آدم مانده است
۵
نام باقی در زوال مال فانی بسته است
کز سخاوت بر زبان ها نام حاتم مانده است
۶
ای که می پرسی ز صحبتها گریزانی چرا
در بساطم وقت ضایع کردنی کم مانده است
۷
عام گردیده است بی دردی میان مردمان
حرفی از درد سخن صائب به عالم مانده است
تصاویر و صوت


نظرات