صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۱۷۳

۱

هر نظر بازی که آن لبهای خندان دیده است

برگ عیش عالمی در غنچه پنهان دیده است

۲

از گریبان لعل را چون اخگر اندازد برون

تا لب لعل تراکان بدخشان دیده است

۳

چون نسازد ناله گرمش جگرها را کباب؟

بلبل ما بارها داغ گلستان دیده است

۴

زنگ ظلمت از دل تاریک ما نتوان زدود

داغ چندین شمع روشن این شبستان دیده است

۵

عقل کوته بین ز بیم حشر می لرزد به خود

عشق در بیداری این خواب پریشان دیده است

۶

از سواد شهر اگر رم می کند عذرش بجاست

گوشه چشمی که مجنون از غزالان دیده است

۷

چون ز نسیان یاد کنعان را نیندازد به چاه؟

این نوازشها که ماه مصر از اخوان دیده است

۸

آیه رحمت شمارد پیچ و تاب مار را

هر که چین منع از ابروی دربان دیده است

۹

حال جان پاک را در قید تن داند که چیست

هر که ماه مصر را در چاه و زندان دیده است

۱۰

هر که صائب آب زد بر آتش خشم و غضب

چون خلیل الله در آتش گلستان دیده است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۳۶۱
دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۱۳۳

نظرات