صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۱۸۲

۱

شمع را بالین پر، بال و پر پروانه است

بستر آسودگی خاکستر پروانه است

۲

از سپرداری است عاجز گرچه دست رعشه دار

شمع را دست حمایت شهپر پروانه است

۳

گرم برخور با هواداران که حسن شمع را

نیل چشم زخم از خاکستر پروانه است

۴

این ز آتش می گریزد وان بر آتش می زند

شیر با آن زهره داغ جوهر پروانه است

۵

می کند خورشید تابان ذره را اکسیر عشق

گریه شمع از فروغ منظر پروانه است

۶

نیست فکر عاشق سرگشته آن بی باک را

ورنه شمع از هر شراری رهبر پروانه است

۷

پایه عشق گرانقدرست بالاتر ز حسن

شمع با آن سرکشی زیر پر پروانه است

۸

نیست از سو محبت بلبلان را بهره ای

این شراب آتشین در ساغر پروانه است

۹

نیست پروا عاشقان را از نگاه تلخ یار

دود خشک شمع، ریحان تر پروانه است

۱۰

حسن، فیض آب خضر از عشق صائب می برد

بخت سبز شمع از چشم تر پروانه است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۱۳۸
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۳۳۴

نظرات

user_image
مظفر محمدی الموتی خشکچالی
۱۴۰۰/۰۷/۲۰ - ۰۵:۰۹:۱۰
در مصرع اول، «سوی» باید صحیح باشد:نیست از «سوی» محبت، بلبلان را بهره‌ای / این شراب آتشین، در ساغر پروانه است