
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۱۸۳
۱
شوق دل دیگر به آب تیغ مژگان تشنه است
آتش خاکسترآلودم به دامان تشنه است
۲
چشمه سار خضر را زحمت مده ای باغبان
خاک این گلشن به خون عندلیبان تشنه است
۳
از طراوت گرچه آب از عارض او می چکد
سبزه خطش به خونریز شهیدان تشنه است
۴
چند از آب خجالت تازه رو باشد کسی؟
گل به خون خود در آن چاک گریبان تشنه است
۵
بود تا در بزم یک هشیار، ساقی می نخورد
باغبان آبی ننوشد تا گلستان تشنه است
تصاویر و صوت

نظرات