صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۱۹

۱

از نظر یک لحظه دوری نیست محبوب مرا

پیرهن از پردهٔ چشم است یعقوب مرا

۲

تار و پود بوی پیراهن رسا افتاده است

شکوه از هجرانِ یوسف نیست یعقوب مرا

۳

کعبهٔ مقصود را آغوشِ محرم حلقه است

هرگز از طالب جدایی نیست مطلوب مرا

۴

صبرِ من در سخت‌جانی‌ها قیامت می‌کند

سایهٔ بید‌ ست زخمِ تیغ، ایوب مرا

۵

نیست ممکن راهِ شبنم را به رنگ و بو زدن

این کشش از عالمِ بالاست مجذوب مرا

۶

پرده‌های حسنِ او چون گل برون است از شمار

شرمِ یک پیراهنِ چاک است محجوب مرا

۷

همچو زخمِ تازه خونِ رحم ازو آید به جوش

گر نهی در رخنهٔ دیوار مکتوب مرا

۸

می‌کند با من عداوت در لباسِ دوستی

بر سرِ رحم آورد هر کس که محبوب مرا

۹

بی دماغی‌های ناز از خون مگر سیرش کند

ورنه پروای قیامت نیست مطلوب مرا

۱۰

گفتم از خط، حسن او صائب برآید از حجاب

پردهٔ شرمِ دگر گردید محجوب مرا

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۲۶۳
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۸۴

نظرات

user_image
مظفر محمدی الموتی خشکچالی
۱۳۹۹/۰۴/۱۵ - ۰۴:۳۱:۱۳
در بیت هفتم، «زخم» باید درست باشد نه «رحم».
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۴/۱۵ - ۰۹:۳۱:۲۰
جناب صائب تبریزی، یا قافیه تنگ آمده، یا مراعات غزل نکرده ای