
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۱۹۰
۱
قسمت ما از بهاران همچو گل خمیازه ای است
روزی بلبل ز فریاد و فغان آوازه ای است
۲
هر گلی را نوبهاری هست در باغ جهان
نوبهار ما نظربازان ز روی تازه ای است
۳
هر رگ ابری پی جمعیت دردی کشان
کز خزان پاشیده اند از یکدگر شیرازه ای است
۴
همچو طوق قمری از سرو سهی در بوستان
قسمت ما زان قد رعنا همین خمیازه ای است
۵
روی شرم آلود را گلگونه ای در کار نیست
چهره سیمین بران را شرم بهتر غازه ای است
۶
چشم بینش گر گشایی بر سراپای وجود
از برای حرف کم گفتن دهن اندازه ای است
۷
از خیال آسمان پیما به گلزار سخن
مبدعش صائب بود هر جا زمین تازه ای است
تصاویر و صوت

نظرات