
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۲۰۲
۱
هر دلی کز زلف جانان سر برآرد کشتنی است
از حرم صیدی که پا بیرون گذارد کشتنی است
۲
قطره از دریا چرا دارد سر خود را دریغ؟
زیر تیغ یار هر کس سر بخارد کشتنی است
۳
صاحب اقبالی که پای خود به وقت اقتدار
بر گلوی دشمن عاجز فشارد کشتنی است
۴
روزگار بیغمی را، هر که از ارباب درد
از حساب زندگانی بر شمارد کشتنی است
۵
هر که باری از دل مردم تواند بر گرفت
دست خود بر روی یکدیگر گذارد کشتنی است
۶
طاعت خالص بود از خودنمایی بی نیاز
آشکارا هر که این ره را سپارد کشتنی است
۷
هر سبکدستی که در فصل بهار زندگی
تخم نیکی در دل مردم نکارد کشتنی است
۸
هر که بعد از عفو کردن، آشکارا و نهان
جرم دشمن را به روی دشمن آرد کشتنی است
۹
حد هر کس چون حرم صائب حصار جان اوست
هر که پا از حد خود بیرون گذارد کشتنی است
تصاویر و صوت

نظرات
شهاب رشیدی