صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۲۰۵

۱

مدتی شد کز حدیث اهل دل گوشم تهی است

چون صدف زین گوهر شهوار آغوشم تهی است

۲

از دل بیدار و اشک آتشین و آه گرم

دستگاه زندگی چون شمع خاموشم تهی است

۳

درد تلخی در قدح دارم که کوثر داغ اوست

شیشه دل گرچه از صهبای سرجوشم تهی است

۴

گرچه عمری شد به دریا می روم دست و بغل

همچو موج از گوهر شهوار آغوشم تهی است

۵

سرگذشت روزگار خوشدلی از من مپرس

صفحه خاطر ازین خواب فراموشم تهی است

۶

گفتگوی پوچ ناصح را نمی دانم که چیست

این قدر دانم که جای پنبه در گوشم تهی است!

۷

خجلتی دارم که خواهد پرده پوش من شدن

گرچه از سجاده تقوی بر و دوشم تهی است

۸

گرچه دارم در بغل چون هاله تنگ آن ماه را

همچنان از شرم، جای او در آغوشم تهی است

۹

می زنم لاف خودی صائب ز بیم چشم زخم

ورنه از زنگ خودی آیینه هوشم تهی است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۱۴۸
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۳۴۱

نظرات

user_image
محمد
۱۳۹۳/۰۷/۱۹ - ۰۷:۴۳:۰۳
در بیت پنج مصرع دوم کنایه از مرده است.در واقع شاعر آرزوی مرگ می کند.چون در دهان و گوش مرده پنبه می گذارند.
user_image
محمود
۱۳۹۵/۰۷/۱۰ - ۰۶:۲۶:۵۷
ولی به نظر میرسد که منظور از پنبه در گوش در بیت پنجم، کنایه از این است که شاعر نمیخواهد سخن ناصح را -پرهیز از عشق - بشنود و لذا ترجیح میدهد و آرزو میکند کاش هنگام وعظ ناصح، پنبه در گوش داشته باشد.
user_image
siah
۱۳۹۶/۱۰/۱۶ - ۰۷:۳۱:۳۳
چه زیبا!؛گفت و گوی پوچ ناصح را نمی دانم که چیستان قدر دانم که جای پنبه در گوشم تهی است...
user_image
مظفر محمدی الموتی خشکچالی
۱۴۰۰/۰۹/۱۰ - ۰۹:۴۴:۵۸
بیت هفتم، مصرع دوم، درست است؛ فقط با ویرگول گذاری، راحت‌تر خوانده می‌شود:خجلتی دارم که خواهد پرده‌پوش من شدنگر چه از سجاده‌ی تقوی، بَر و دوشم، تهی‌ست«بَر»: به معنی: تَن و اندام: مصرع دوم یعنی: اگرچه وجودم از تقوا، خالی است. (توشه‌ی تقوایی، نیندوخته‌ام).