صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۲۲۳

۱

دل به خون در انتظار وعده جانان نشست

بر سر آتش به تمکین این چنین نتوان نشست

۲

در صدف گوهر ز چشم شور باشد در امان

حسن یوسف بیش شد تا در چه و زندان نشست

۳

بیم سیلاب خطر فرش است در معموره ها

فارغ البال است هر جغدی که در ویران نشست

۴

از کواکب تا پر از سنگ است دامان فلک

با حضور دل درین وحشت سرا نتوان نشست

۵

گشت تیر روی ترکش در نظرها آه من

در دل تنگم ز بس پهلوی هم پیکان نشست

۶

چشمه خورشید در گرد خجالت غوطه زد

تا غبار خط مشکین بر رخ جانان نشست

۷

داشتم وقت خوشی از بی قراری های عشق

کشتیم بی بال و پر گردید تا طوفان نشست

۸

در سیاهی چون نگین زد غوطه اسکندر، ولی

خضر را نقش مراد از چشمه حیوان نشست

۹

شد عبیر رحمت جاوید صائب در کفن

هر که را گردی ز راه عشق بر دامان نشست

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۱۵۶

نظرات