صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۲۳۹

۱

شوق چون ریگ روان منزل نمی داند که چیست

موج این دریا لب ساحل نمی داند که چیست

۲

در فضای دشت با صرصر سراسر می رود

شمع بی پروای ما محفل نمی داند که چیست

۳

جسم ما را در خاک در آغوش نتواند گرفت

گردباد آسایش منزل نمی داند که چیست

۴

گوهر آسان چون به دست افتد ندارد اعتبار

قیمت داغ جنون را دل نمی داند که چیست

۵

هر کجا ویرانه ای را یافت، منزل می کند

شوق ما را سیل پا در گل نمی داند که چیست

۶

صائب از خاک شهیدان شمع روشن می شود

سرد گردیدن چراغ دل نمی داند که چیست

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۱۶۴
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۴۷۲
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۷۶۹

نظرات

user_image
میترا
۱۳۹۵/۰۲/۰۸ - ۲۱:۴۱:۲۴
با سلام در بیت سوم : جسم ما را خاک در آغوش نتواند گرفت صحیح می باشد . با تشکر