
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۲۵۴
۱
لاله ای جز داغ در صحرای امکان نیست نیست
سنبل این باغ جز خواب پریشان نیست نیست
۲
دانه خود را به آب رو چو گوهر تازه دار
کز مروت نم به چشم ابر احسان نیست نیست
۳
مزرع امید را در عهد این بی حاصلان
جز تریهای فلک امید باران نیست نیست
۴
پا به دامن کش که در درگاه این بی حاصلان
مد احسانی به غیر از چوب دربان نیست نیست
۵
از گذشت دامن شب بیکسان عشق را
دستگیری غیر صبح پاکدامان نیست نیست
۶
این جواب آن که فرموده است عبدالله عشق
جان من معشوق بودن سهل و آسان نیست نیست
تصاویر و صوت

نظرات