
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۲۵۶
۱
صیقل آیینه دل غیر آه سرد نیست
هر که را در دل نباشد آه، مرد درد نیست
۲
ای که خود را در دل ما زشت منظر دیده ای
رنگ خود را چاره کن، آیینه ما زرد نیست
۳
دیده را در بسته وقف حسرت او کرده ایم
از نسیم مصر مارا چشم راه آورد نیست
۴
میکشان در روز باران خسرو وقت خودند
ابر گوهربار، کم از گنج باد آورد نیست
۵
سینه صافان را غباری گر بود بر چهره است
در درون خانه آیینه راه گرد نیست
۶
سنگ در عصمت سرای جام جم می افکند
گر نریزد خون واعظ دختر رزمرد نیست!
۷
روز باران، گر شب آدینه باشد، می کشد
صائب ما در میان میکشان بی درد نیست
تصاویر و صوت


نظرات
رامین یوسفی